چگونه شفاف و موثر سخن بگوییم؟ نگاهی ضروری میاندازد به این مسئله که چرا در حال حاضر، بیش از هر زمان دیگری، پیامهای واضح و مختصر اهمیت دارند. در ادامه همراه جاوید ایرانیان باشید تا بیشتر در این باره صحبت کنیم
فصل اول
فهرست مطالب
انبوهی از نوشته های بد روی اینترنت است، اما نوشتن خوب و روشن را می توان یاد گرفت.
اگر طرفدار پروپاقرص روزنامه نگاری هستید، احتمالا زمانی چشم به راه خواندن شماره ی جدید «New Republic» می نشستید، نسخه ی چاپی هرشماره که در می آمد با آن نثر تند و تیز درگیر کننده اش، متاع خوبی برای مطالعه بود. اما در سال 2012 یکی از موسسان فیسبوک به نام «کریس هیوز» این نشریه را خرید. نویسندگان جدیدی استخدام کرد و نشریه را تماما آنلاین کرد. آدم های زیادی نگران بودند که کیفیت نشریه آسیب ببیند و این نگرانی ها درست از آب درآمدند. در یک پخش رسانه ای عجیب و مرموز، نشریه ی جدید این طور معرفی شد، یک همکاری چند منظوره در راستای تنظیم کارها از نگاه متابولیسمی به عنوان یک شرکت رسانه ای دیجیتال که در هم ادغام شده است.
متاسفانه این نوع از واژه های نامفهوم در همه جای اینترنت پیدا می شود. زمانی که روزنامه های کاغذی منبع اصلی این اطلاعات بودند، حجم محدودی فضا وجود داشت، که نویسنده می توانست برای رساندن پیامش به خواننده از آن استفاده کند. به بیان دیگر نویسنده باید واضح می نوشت و سریع سر اصل مطلب می رفت. در مقابل، محتوای آنلاین عموما فضا را با استفاده از واژه های بیشمار پر می کند، تا حرف مهم کمتری بزند. به ویژه حالا که این محتوا شامل کلیک قاپی ها و اخبار تقلبی هم می شود. اما مقصر فقط سایت ها و فیسبوک نیستند. گزارش های خبری تلویزیون و دانشگاه ها نیز مقر بدترین انواع نوشتار شده اند.
با وجود این، اوضاع لزوما به همین شکل نمی ماند. خلاف آن چه برخی می گویند نوشتن یک توانایی مادرزاد نیست، مثل هر مهارت دیگری نوشتن را هم می توان پرورش داد. به شرطی که عزم جدی و تلاش فراوان داشته باشید. حتی شاعر معروف «ویلیام شکسپیر» هم برای بهبود نثرش سخت تلاش کرده بود. مسیر شکسپیر از نخستین اثر نه چندان جالبش تا کارهای واپسینش مثل شاه لیر و طوفان، نشان می دهد که چطور یک نویسنده ی متعهد می تواند در کارش پیشرفت کند. این کاری است که همه ی شما می توانید انجام دهید، در اشارات پیشرو نگاهی به چند نکته و ابزاری می اندازیم که از همین امروز می توانید به کار ببندید.
فصل دوم
آگاهی از ساختارهای نوشتاری و شاخص های سنتی خوانایی مفید است، اما بیش از حد به آن ها اتکا نکنید.
ساختارهای جمله بندی مناسبی که در مدرسه یاد گرفته اید، هیچ ایرادی ندارند. اما حواستان باشد اگر همه ی جملات ساختار مشابهی داشته باشند، نوشته خیلی کسل کننده می شود. عاقلانه این است که پیش از هر چیز به یاد داشته باشید که وظیفه ی جمله بیان یک اندیشه ی کامل است و برای انجام این کار، بیش از یک راه وجود دارد. ساختارهای کلاسیک جمله بندی، راهنمای عمل ما هستند. آن ها قرار است تضمین کنند که فاعل، فعل و گزاره ی شما جای درستی قرار دارند تا به این ترتیب فهم اندیشه ی کامل تان آسان شود. با این حال شما می توانید فاعل، فعل و گزاره را بشکنید و هنوز هم جمله ی مفید و بامعنایی داشته باشید. برای مثال یک پاراگراف می تواند با جمله ای تک واژه ای به پایان برسد. مثل جمله ی: حال کنید!
توصیه ی دیگری که اغلب به نویسندگان می شود، این است که همه چیز را ساده نگه دارند. حرف درستی است خوب است که همیشه دنبال قیدها و صفات نالازمی باشیم که می توان برای واضح تر شدن جمله دور ریخت. اما یادتان باشد که قرار نیست پشت سرهم یک سری جملات کسل کننده ی کوتاه بنویسید. یک شاخص خوانایی هم می تواند مفید باشد. اما این هم راهکاری است که نباید بیش از حد به آن اتکا کنید. از اواخر قرن 19 پژوهشگران ویژگی های نوشتار روشن را بررسی کردند و فرمول هایی مثل شاخص سهولت خوانش را ارائه داده اند که برحسب درجه ی دشواری خواندن نوشتار ، به آن نمره می دهند. شاخص درجه ی تحصیلی هم هست که می گوید برای فهم یک نوشته چه سطحی از تحصیلات لازم است. این تحلیل ها می توانند بینش های مفیدی به دست دهند. برای مثال شاخص سهولت خوانش به ما می گوید که جمله ی ایده آل به طور میانگین 18 واژه دارد. اما این شاخصه ها همه چیز را نمی گویند. در واقع ممکن است چرندیات محض بنویسید و به شرط استفاده از واژگان ساده و جملات نسبتا کوتاه در همه ی شاخص ها نمره ی بالا بگیرید.
فصل سوم
از نوشتن پیش از موعد همه ی واژه ها و استفاده ی بیش از حد لحن مجهول بپرهیزید.
«هارولد اوانس» ویراستار نویسندگان برجسته ای از جمله «نورمن میلر»، «ئی ال دکتروف» و «گور ویدال» بوده است. هرچند هر یک از آن ها سبک متفاوتی دارند، اما همه از اصول واحدی برای نگارش روشن و کارآمد پیروی می کنند. بیشتر نویسندگان موافق اند که نباید از لحن مجهول استفاده کرد. دلیل این توصیه آن است که لحن مجهول واژه های نالازمی را به جمله اضافه می کند و فوریتی را که در جمله ی معلوم است از بین می برد. برای مثال شاید این یادداشت را با لحن مجهول بنویسید. تصمیم گرفته شد که نشست بعدی کارمندان باید روز دوشنبه برگزار شود اما در لحن معلوم، یادداشت روشن تر می شود نشست بعدی کارمندان دوشنبه است. البته هر قاعده ای استثنایی دارد و لحن مجهول هم می تواند برای نشان دادن نزاکت و ریزبینی نسبت به موضوعی حساس مفید باشد. در موارد دیگر شاید بخواهید از لحن مجهول برای نوشتن جمله ای استفاده کنید که تاکیدش بر مفعول است و نه فاعل.
این کار را لحن مجهول با قراردادن مفعول در مقابل جمله انجام می دهد. پس اگر داستان تان متمرکز بر یک نوزاد است و نه مثلا یک رئیس جمهور، شاید بهتر باشد بنویسید نوزاد توسط رئیس جمهور بوسیده شد، تا اینکه رئیس جمهور نوزاد را بوسید. قاعده ی طلایی دیگر این است که نباید پیش از بیان نکته ی اصلی، جمله را پر از واژه های گوناگون کنید. یک مثال معمول این جمله است: باتوجه به مشکلات جو غیردوستانه، زیرساخت های ضعیف، گروه های شبه نظامی مختلفی که برای رشوه گیری با هم رقابت می کنند و فقدان کامیون های یخچال دار برای حکومت دشوار است که غذا را به روستاها منتقل کند. این جمله، خواننده را مجبور می کند بیست واژه و فهرستی از مشکلات را بخواند پیش از آنکه بداند اصلا مسئله چیست؟ جمله ی بهتر و روشن تر ابتدا مشکل را می گوید و سپس دلایل را فهرست می کند.
فصل چهارم
جمله هایتان را بازرسی و واژه های غیرضروری را حذف کنید.
اگر در یک مجموعه ی دانشگاهی، اداری، سیاسی یا تکنولوژی کار می کنید به احتمال زیاد با نوشته هایی که از اول تا آخر پر از واژه های غیرضروری اند، آَشنا هستید. گاهی از واژه های سطحی استفاده می شود تا متن روشنفکرانه یا پیشتاز به نظر برسد. در نمونه های دیگر، این واژه ها عامدانه برای گیج کردن خواننده به کار می روند. خواه باورکنید یا نه تبلیغات انتخاباتی معمولا از عمد گیج کننده نوشته می شود، تا شهروندان سردرگم به قانونی رای بدهند که در غیر این صورت اصلا به آن رای نمی دادند. زبان گیج کننده پر از واژه های نالازم مثل قیدها و صفت ها است. همانطور که یکبار یکی از موفق ترین نویسندگان جهان «استیون کینگ» گفت: راه جهنم را قیدها هموار می کنند. در نتیجه قاعده ی ساده و سرراست، جیره بندی صفت ها و محو قیدهاست. به یاد داشته باشید که کار نویسنده بیان یک فکر روشن است. وقتی این کار را خوب انجام می دهد، طبیعتا از صفات مبالغه آمیز می پرهیزد. نویسنده نباید بگوید که فلان رویداد شکه کننده بود. بلکه باید توضیح دهد که چرا مردم از آن رویداد شکه شده اند.
فصل پنجم
نوشتار روشن از کاربرد بیش از حد منفی ها می پرهیزد و با مقاومت در برابر زبان خشک و مکانیکی، خواننده را درگیر می کند.
هرجا مناسب بود، می توانید از منفی سازها بپرهیزید و دنبال شانسی برای تبدیل جملات منفی به جملات مثبت باشید. به هر حال یک نویسنده باید به خواننده بگوید چه اتفاقی می افتد نه اینکه چه اتفاقی نمی افتد. بیشتر اوقات یک جمله با کیفیت، روشن تر از جمله ای ضعیف است و از واژه های کمتری هم استفاده می کند. پس به جای اینکه بنویسید بعید است که سال آینده شهریه ها افزایش پیدا نکنند، خیلی ساده بنویسید سال آینده احتمالا شهریه ها افزایش پیدا می کنند. نوشتار ایجابی و مثبت همیشه برای خواننده درگیرکننده تر، معنادارتر و فهمیدنی تر است. از دیگر تله های نویسندگی که باید از آن آگاه باشیم، زبان خشک و مکانیکی است. نوشتار خوب، ضرب آهنگ خاصی دارد. دقیقا مثل موسیقی. در نوشتار هم واریاسیون یا همان تنوع فضیلت محسوب می شود. سه راه برای حفظ پویایی نوشتار و درگیری خواننده وجود دارد. شما می توانید درشکل، عملکرد و نقش تنوع ایجاد کنید. جمله ها دو شکل دارند، ساده و پیچیده. نوشتار خوب ترکیبی از این دو است. پس نخست از چند جمله ی ساده استفاده کنید تا خواننده جذب شود، مثل این جمله:
او سوار ماشین شد و حرکت کرد. سپس جمله های پیچیده تر و رضایت بخش تری به کار بگیرید. برعکس این کارها را هم می توانید انجام دهید. عملکرد جمله را می توانید با ترکیب خبرها، امرها، پرسش ها و نداها متنوع کنید. مثل جمله ی: توجه کن خواننده! چرا هر چند وقت یکبار پرسشی وسط نیندازیم و موضوعات را قسمت نکنیم؟ سپس نوبت سبک می رسد. شما سه سبک در اختیار دارید. جملات گله گشاد که محاوره ای هستند و نحوه ی گفت و گوی روزمره ی مردم را بازتاب می دهند، جمله های متناوب که محکم و ضربتی و برای تاکید بر یک نکته مناسب هستند و جمله های متوازن که تقارن و نظم دارند. در حالی که یک جمله ی متناوب، ناگهان نکته ای را طرح می کند، یک جمله ی بسیار متوازن شفاف است. درست مثل همین جمله.
فصل ششم
مراقب گوشتخوارها و اصطلاحات کهنه باشید!
گوشتخوارها واژه ها و عباراتی هستند که جمله را می کشند. هر شیوه ی کلامی غیرضروری برای گفتن چیزی ساده، گوشتخوار است. مثال های رایج عبارت اند از: آن چیز در تملک اوست به جای او آن چیز را دارد یا در ارتباط با، به جای درباره ی. همان طور که شاید بدانید، گوشتخوارها دائما در اسناد حقوقی به کار می روند. به همین دلیل خواندن قراردادها مثل خاری در گلوست! گوشتخوارها شبیه اصطلاحات کهنه و نخ نما شده ای هستند که همیشه باید از آن ها اجتناب کرد. البته احمقانه است که فکر کنیم می توان کاملا از همه ی کلیشه ها فرار کرد. اما اگر می خواهید نوشته ی تان تازه و اصیل باشد دورکردن آن ها به تلاش کردنش می ارزد. بخشی از چالش نگارش خوب نیز برخواسته از اصطلاحات نو و شیوه های بیان جدید کلیشه هاست.
فصل هفتم
اگر دغدغه ی معنا داریم، نوشتار خوب پادزهری قدرتمند است برای جامعه ای که فکر می کند دیگر دوران حقیقت به سر آمده است.
«جرج اورول» در کتاب کلاسیک خود زبان جدیدی به نام گفتار نو آفرید. که هم، معنای واژه های خاص را منع می کرد و هم اندیشه ی آزاد را از بین می برد. در کتاب «جرج» یک حکومت توتالیته برنامه ای اجرا کرده که هر شهروندی تا سال 2050 به زبان گفتار نو ارتباط برقرار کند. خب! رویدادهای اخیر نشان داده اند که شاید ما هم در مسیر همین برنامه باشیم. زیرا سیاستمداران معنای حقیقی واژه ها را به طرز خطرناکی دستکاری کرده اند. همانطور که «راجر کوهن» ستون نویس نیویورک تایمز می گوید: خالی کردن واژه از معنای شان گامی اساسی در مسیر حکمرانی اقتدار گراست. بخشی از آن چیزی که «کوهن» می گوید راجع به پیروزی چشمگیر «دونالد ترامپ» و آن اعضای رسانه ها بود که دروغ گوترین انسان های روی زمین هستند.
هم «هانا آرنت» نویسنده ی انسان دوست و هم طنز نویس انگلیسی «جاناتان سوییفت» درباره ی خطرات دروغ سیاسی نوشته اند. آن ها بر تفاوت بزرگ بین بی صداقتی برای پرهیز از مشکل و دروغ گفتن برای سلب قدرت از واقعیات و ساختن روایتی جعلی تاکید کرده اند. به همین دلیل بسیار مهم است که با نوشتار خوب با این جملاتی که به حقیقت می شود، مبارزه کنیم. برعهده ی ماست که حقیقت را زنده نگه داریم و برای انجام این کار باید از واژگان، درست استفاده کنیم و نشان دهیم که معنای واقعیشان برای ما مهم است.
فصل هشتم
سیاستمداران و بانک ها برای پول درآوردن و پیشبرد سیاست های زیان بار، از نوشتار بد استفاده می کنند.
شاید فکر کنید که استفاده ی صحیح از چند واژه نمی تواند تفاوت آنچنانی در روند امور ایجاد کند اما همانطور که رویدادهای اخیر نشان داده اند، نوشتار بد شاید میلیاردها ضرر بزند. رکود مالی اخیر که در سال ۲۰۰۷ آغاز شد، مثال کاملی است از اینکه نوشتار بد چقدر می تواند ضرر بزند. به گفته ی «جیلیان تت» روزنامه نگار و ویراستار «فایننشال تایمز»، بانک ها جزئیات بسته های وامشان را به زبان پیچیده و نفوذناپذیری می نوشته اند که مشتریان و قانون گذاران، نمی توانستند بفهمند. فقط سعی کنید چاپ مناسبی از چند مورد از این بسته ها را پیدا کنید تا ببینید چقدر ناممکن است. «سواین» که پیش تر نویسنده ی متن سخنرانی های سیاسی بود، تاکید می کند که سیاستمداران به دنبال زبان بی معنا هستند. نوشتار بد در صحنه ی سیاست چیزهای به مراتب بدتری را هم با خود دارد. در مجادلات راجع به تغییرات جوی، سازمان های سیاسی در سطح بین المللی می کوشند از زبانی گمراه کننده استفاده کنند تا تلاش کسانی را که می کوشند به محیط زیست خدمت کنند، بر باد دهند. با این حال از زبان می توان استفاده های خوب هم کرد. امروز، بیش از هر زمان دیگری مهم است که از آن برای مبارزه در راه حقیقت استفاده کنیم.