چگونه در 21 روز این ایده را به موفقیت برسانیم و چگونه این ایده را به مرحله اجرا برسانیم و چگونه رفتار های خود را مانند یک فرد موفق کنیم؟ امروز در جاوید ایرانیان میخواهیم به اینکه چگونه ایده خود را اجرایی کنیم بپردازیم پس در ادامه همراه ما باشید
فصل اول
فهرست مطالب
رنج های روزانه ی شما هدف گیری مستقیمی است به تولیداتی که مشکلات جهانی را حل می کنند.
«مارک زاکربرگ» نوجوان یک مشکل بزرگ داشت و آن این بود که هیچ دختری حاضر نبود با آن بیرون برود. فیسبوک راه حلی بود که چه مشکلش را حل کرده باشد یا نه، او را ثروتمند کرده است. فیسبوک هم درست مثل بسیاری ابتکارات دیگر در آغاز، راه حلی برای یک مشکل بود.
برای ساختن راه حل های خودتان باید مشکلاتی را شناسایی کنید که ارزش حل شدن دارند. البته به نظر دنیا پر از مشکل است
اما شما چطور باید چیزی که مناسب است را پیدا کنید؟
با بو کشیدن مشکلات روزمره ای شروع کنید که آزارتان می دهد. چیزی هایی مثل: خشک شدن دهان در خواب، احساس گناه بعد از خوردن دسر پر شکر و کشیدن چمدان در یک فرودگاه بزرگ. همچنین می توانید با پرسیدن درباره ی مشکلات، آن ها را شناسایی کنید.
(پرسش مشکل چیست؟) را ورد زبانتان کنید و در طول روز از خودتان بپرسید. با این روش شروع به کشف قسمت هایی از
زندگیتان می کنید که از آن رضایت کافی ندارید. با نگه داشتن آن ها در ذهنتان می توانید راه حلی را جست و جو کنید. حتی
اگر مشکلات روزمره ی ما پیش پا افتاده باشند حل کردنشان این طور نیستند.
برای پرورش یک راه حل تازه ممکن است با چالش های تکنیکی بزرگی روبه رو شوید. اما اگر درست انجامش بدهید هم خودتان به منافع مالی قابل توجهی می رسید و هم مردم سراسر دنیا از مزایای آن بهره مند می شوند.
مشکل خشک شدن دهان در طول شب به دست «بیوتِن و تِرابلیس» حل شده است. آن ها دهان شویه ای ساختند که ترشح بزاق را افزایش می دهد و از خشک شدن دهان جلوگیری می کند. مشکل مشابه دیگری به دست «بوروس جانسون» از مینه
سوتا حل شد.
بوروس که شب ها مشکل تنفس داشت، با اختراع چسب بینی (بیریت رایس) موفق به حل این مشکل شد. او نه تنها خودش و
دیگرانی که این مشکل را داشتند نجات داد بلکه در این راه صاحب کسب و کاری میلیون دلاری هم شد.
باید بدانیم استفاده از تکنولوژی برای پیدا کردن ایده های عالی چه قدر هیجان انگیز است.
کدام یک را ایده ی بهتری می دانید؟
ایده ای که کاملا جدید است یا ایده ای که کمی از ایده های افراد دیگر را قرض گرفته است. بدانید که دومی هم توان این را دارد که بتواند به اندازه ی اولی شگفت انگیز باشد.
درباره اش فکر کنید. هزاران کارآفرین اختراعی به نام تلفن هوشمند را به عنوان خانه ای برای اختراعات نرم افزاریشان انتخاب کردند. لازم نیست برای استفاده ی حداکثری از اختراعات دیگران و تلاش خودتان خجالت بکشید.
برای نمونه کمپانی «آئِرو دیزاین» به تازگی راهی پیدا کرده که از طریق آن افراد می توانند با استنشاق، ویتامین ها، مواد مغذی و کافئین را به خونشان برسانند. چرا از همین اختراع تازه برای طراحی یک رژیم تنفس عمیق استفاده نکنیم؟
با ترکیب مزایای تنفس عمیق یوگایی و تکنولوژی جدید دریافت مواد مغذی از راه استنشاق، می توانید به افراد زیادی کمک
کنید تا سالم تر و خوشحال تر باشند.
حقیقت این است که تکنولوژی های موجود می توانند الهام بخش شما در یافتن ایده های جدید برای خدمات بهتر باشند.
تکنولوژی که شما را تحت تاثیر قرار می دهد، انتخاب کنید و به این فکر کنید که چطور می توانید آن را در چیزی های تازه ای به کار بگیرید.
برای نمونه: ربات های پرنده کنترلی بیشتر در صنعت تصلیحات نظامی استفاده می شوند. اما در شرایط کاملا متفاوتی هم به کار آمده اند. توانایی اصلی ربات های پرنده، رفتن از نقطه A به نقطه B صرف نظر از ترافیک یا هر نوع مانع دیگری است. این توانایی دقیقا موردنیاز مواقع اضطراری است . این نوع ربات ها می توانند بسته های کمک های اولیه را به بیماران و زخمی ها برسانند یا جلیقه ی نجات را برای کسانی که در حال غرق شدن هستند ببرند، این موقعیت ها بی شمارند.

فصل دوم
خود بازی گوش و خود منطقی تان را وادار به همکاری کنید تا به ایده هایتان زندگی ببخشید.
ایده ی الکساندر گراهام بل برای انتقال صدا از طریق سیم پیش از اختراع تلفن، محملی بچگانه به نظر می آمده است. با این
حال ثابت شده که کودکان ذهن خلاق تری نسبت به بزرگسالان دارند. اگر می خواهیم ایده های بزرگمان را واقعیت ببخشیم باید خود بزرگسال منطقی مان را با کودک درونمان همراه کنیم.
«جرج لند» دانشمند جامعه شناس ناسا در سال 1968 آزمون خلاقیتی از هزار و ششصد کودک گرفت و هر پنج سال آن را تکرار کرد. نتایج، ناامید کننده بودند. در سن پنج سالگی تقریبا 100% بچه ها سطح خلاقیت بسیار بالایی داشتند اما پنج سال بعد این مقدار به 30% سقوط کرد. این پژوهش همچنین نشان داد که تنها 12% از کودکان پانزده ساله خلاقیت بالایشان را حفظ کرده بودند. بزرگسالان هم تقریبا نتایج مشابهی نشان دادند.
خب! حالا چطور باید دوباره با مغزهای خلاق پنج سالگیمان ارتباط برقرار کنیم؟
با آرزو کردن. چه آرزویی دارید؟
زمانی که بچه بودیم، چنین جواب هایی می دادیم:
آرزو دارم بتوانم پرواز کنم یا آرزو می کنم بتوانم به یک دنیای دیگر تِلِپُرت بشم.
از آرزوی ساخت هواپیما تا واقعیت مجازی، خیلی از آرزوهای دوران کودکی ما حالا به اختراعات واقعی و هیجان انگیز تبدیل شده اند. البته که میزان زیادی تفکر منطقی و تکنیکی، آن هم در سطوح بالا برای ساخت و تولید هواپیما و واقعیت مجازی به کار گرفته شده است.
ایده های بزرگ زمانی جان می گیرند که بخش منطقی و خلاقمان بتوانند در کنار هم کار کنند. زمانی که آرزوهای کودکی تان را دوباره کشف کردید، ذهن بزرگسال تان را به کار بیاندازید تا آن را آرزوها را برآورده کنید حتی اگر ایده هایتان احمقانه به نظر می رسند به فکر کردن ادامه بدهید. ممکن است راه حل درست جلوی چشمتان باشد.

فصل سوم
هرچه قدر هم که این آرزو احمقانه و نشدنی به نظر بیاید راهی است که بتوانم آن را عملی کنم؟
از تکنیک (و) استفاده کنید، تا سریع به ایده های تازه برسید. می توانید در کمتر از ۳۰ ثانیه به یک اختراع جدید فکر کنید؟
شاید به نظرتان غیر ممکن برسد اما این تکنیک ساده، خلاف نظرتان را ثابت می کند.
به تکنیک (وَ) خوش آمدید.
تکنیک (و) خیلی ساده دو واژه را که ظاهرا هیچ ارتباطی با هم ندارند ترکیب می کند.
به عنوان مثال: به کتابداران دو دسته کارت داده شد که روی یک دسته اسم و روی دسته ی دیگر صفت نوشته شده بود.
به آن ها گفته شد یک کارت از هر دسته انتخاب کنند و بر اساس آن ترکیب ایده ای برای اختراع جدید بدهند. این کار به ایده های نبوغ آمیزی مثل ایده ی جوراب های نورانی رسید. ایده ی جوراب هایی که در تاریکی می درخشند و پیدا کردنشان در اول صبح کار راحتی است. تازه در مهمانی ها هم خیلی چشمگیر می شوند.
اگر همین حالا ایده ای دارید که می خواهید به کسب و کار تبدیلش کنید چطور می توانید از تکنیک (وَ) استفاده کنید؟
فرض کنیم می خواهید وارد تجارت گل و گیاه شوید.ترکیب واژه های ماهی و فیلم احتمالا چندان کمکی به شما نمی کند. کاری که می توانید بکنید این است که تکنیک را کمی شخصی سازی کنید و یکی از واژه ها را ثابت نگه دارید. در این مورد واژه ی گل می تواند مناسب باشد.می توانید آن را با بیست اسم و صفت دیگر ترکیب کنید.
مثلا ممکن است به ترکیب گل ها و هنرپیشه ها برسید. چنین ترکیبی چه ایده ای به ذهنتان می آورد؟
خب! چرا از امضای هنر پیشه ها بر روی کاغذی که گل را با آن می بندیم استفاده نکنیم؟!
این دقیقا کاری است که شرکت «کی جوئِرل »انجام داد.

فصل چهارم
اگر خودتان رها کنید و به خودتان اجازه ی بازیگوشی بدهید و کمی ابلح شوید! به احتمال زیاد موفق خواهید شد.
اینترنت راهنمای شما در مسیر تقریبا تمامی صنایع و مهارت ها است، از آن خوب استفاده کنید. نشسته اید و چند ساعتی است
که در وب می چرخید. چه قدر احساس مفید بودن می کنید؟ به احتمال زیاد هیچی!
خب، وقت آن رسیده که این موضوع را عوض کنید. اینترنت منبع شگفت انگیز و پویای الهام و ایده است و می تواند چرخ دهنده های خلاقیت هایتان را به کار بیاندازد.
امروزه بلاگ ها و وب سایت ها در لحظه آپدیت می شوند و همین باعث می شود اینترنت منبع معتبری باشد از هر آنچه که هم اکنون رخ می دهد. از مو و فشن گرفته تا رویدادهای خبری.
با اینکه برخی کمپانی ها برای بخش کوچکی از اخبار و اطلاعاتشان هزینه دریافت می کنند، بخش بزرگ تر این اطلاعات به
رایگان در اختیار شماست. برای نمونه 《کاسان لا دِیلی》کمپانی است که تخصصش آنالیز و بررسی اخبار و اطلاعات صنایع است.آن ها خبرنامه ی رایگانی در موضوع ابتکارات و نوآوری دارند.
وقتی که اخبار مورد نظرتان را پیدا کردید، چطور می توانید از آن ها استفاده کنید؟
با پرسیدن این شش پرسش ساده شروع کنید.
چه کسی؟
چه چیزی؟
چه وقت؟
کجا؟
چرا؟
و چطور؟
بگذارید موضوع را با نگاهی به موضوع آموزش تمرکز حواس روشن تر کنیم.
چه کس دیگری ممکن است به تمرکز حواس نیاز داشته باشد؟
شاید برای پزشکانی که ساعت های طولانی در بیمارستان مشغول کار هستند، تمرینی برای کاهش فشار خون می تواند جالب
باشد. کی، کجا و چرا می توانید تمرکز حواس را آموزش بدهید؟
شاید به عروس و دامادی که در شرف عروسی هستند تا از شر استرس رهایشان کنید و مراسمی پرشور برایشان بسازید.
در نهایت از خودتان بپرسید تمرکز حواس چطور می تواند به یک کسب و کار ارزشمند تبدیل شود؟ بودجه، شواهد علمی و میزان تقاضا را هم مدنظر قرار دهید. این پرسش ها می توانند قابی رسم کنند که چگونگی رشد کسب و کارتان را به شما نشان می دهد.

فصل پنجم
از تکنیک بیلبرد سازی استفاده کنید تا مرزهای محصولتان را بیابید.
تا به حال شعار دستمال حوله ای《بُنتی》 به گوش تان خورده است؟ پهن کن، جمع کن، درهم کن.
حتی اگر این اولین باری است که آن را می شنوید، نمی توانید انکار کنید که چه قدر در مغز گیر می کند.
شعارهای از این دست همچنین کمک می کنند که خیلی سریع به مخاطب بگویید که چه چیز محصول شما خاص است. به
همین دلیل است که پیشنهاد می کنیم از متد ساده ای به نام بیلبرد سازی استفاده کنید.
بیلبرد سازی کمک می کند در سه قدم محصولتان را متمایز کنید.
اول: روشن کنید که ایده تان چیست و محصولتان چه مشکلی از زندگی هر روزه ی مشتریان تان را حل می کند؟ ضمنا فراموش نکنید که نامی انتخاب کنید که زود به خاطر سپرده و دیر فراموش می شود.
دوم: همه ی مزایای محصولتان را لیست کنید. تمام کارهایی که می تواند برای مشتری تان انجام دهد.
سوم: بهترین مزیت محصولتان را انتخاب کنید، این انتخاب سوژه ی شعار گیرایی است که باید بسازید.
در پایان این فرآیند هم نامی فراموش نشدنی دارید و هم شعاری به یادماندنی که ویژه ترین وجه محصولتان را نشان می دهد.
بیایید ببینید چطور می توانیم بیلبرد سازی را روی ایده ی یک محصول جدید پیاده کنیم؟
برای نمونه کالسکه تاشو بچه را در نظر بگیرید. این کالا لیست مزایای بلند بایی دارد. از کالسکه های معمولی سبک تر است و بنابراین راحت تر حمل می شود. با این وجود آن قدر ایمن هست که با خیال راحت کودکتان را در آن بگذارید.
همچنین اگر به زمین بیفتد احتمال آسیب کمتری دارد، ارزان تر است و …
مهم تر از همه این مزایا، کالسکه ی تاشو چند مزیت خلاقانه هم دارد. والدین و حتی خود بچه ها می توانند روی آن نقاشی
بکشند و کودک را سرگرم نگه دارند. تیتر بیلبردتان می تواند چنین چیزی باشد: کالسکه ی تفریحی، دیگر در هنگام خرید کودکتان سرگرم و خوشحال است.
پیام کلیدی
صفحه های خالی می توانند ترسناک باشند. با کمک چند استراتژی ساده مثل تکنینک (وَ)، طوفان فکر و بیلبرد سازی، خیلی زود یاد می گیرید که با کودک درونتان ارتباط برقرار کنید و صفحه را با صدها ایده نو پر کنید.