فهرست مطالب
زمان مطالعه 17 دقیقه
مقدمه ای بر سخنرانی های تد
مقاله سخنرانی های تد بهترین و کامل ترین راهنما برای ارائه سخنرانی جذاب و تاثیر گذار است. در نگاهی مختصر به تمام قسمت های کتاب سخنرانی های تد خواهیم پرداخت، از غلبه بر ترس روی سن رفتن گرفته تا نحوه انتخاب بهترین لباس و در نهایت چگونگی آماده کردن سخنرانی که منبع الهام هر قشری از مخاطبان باشد. در ادامه همراه جاوید ایرانیان باشید.
چه کسی باید این مقاله را بخواند؟
- همه ی کارآفرینانی که می خواهند ایده یا پروژه ی خود را با دیگران به اشتراک بگذارند.
- استادان دانشگاه و دانشجویانی که میخواهند روی مهارتهای سخنوری خود کار کنند و آن را بهبود بخشند.
- هر کسی که فکر میکند ترس از سخنرانی کردن در جمع مانع پیشرفتش است.
این مقاله چه فایده ای برای من دارد؟
سخنران نهفته در وجودتان را آزاد می کند.
فکر می کنید ترس شماره یک آمریکایی ها و بسیاری از افراد دیگر در سراسر دنیا چیست ؟
مرگ، قطع عضو، رفتن به دندانپزشکی ؟ نه
مردم بیشتر از هر چیزی از صحبت کردن در جمع میترسند و چه قدر حیف!
تصور کنید آن بیرون چه افکار نابی در ذهن مردم زندانی شده و ما هرگز چیزی دربارهشان نخواهیم فهمید، چون صاحبان شان از صحبت پشت میکروفون می ترسند.
اما آیا می دانستید بسیاری از سخنرانان درجه یک تد هم در ابتدا از سخنرانی کردن واهمه داشته اند؟
هرچه باشد اکثر این سخنرانان نه بخاطر مهارتشان در سخنوری، که بخاطر اندیشه های حیرت انگیزشان به تد دعوت شده اند. این افراد فارغ از میزان تسلط شان در سخنوری نزد متخصصان تد آموزش می بینند تا در نهایت، سخنرانی قابل قبول یا حتی مسحور کننده ای ارائه کنند. شما هم می توانید یکی از این افراد باشید.
در این مقاله با بسیاری از توصیه هایی آشنا خواهید شد که تد طی ۳۰ سال گذشته درباره ی سخنرانی کردن جمع آوری و منتشر کرده است.
در این مقاله همچنین خواهید آموخت:
چرا گاهی تا بناگوش سرخ شدن، حسابی به درد می خورد؟
چطور می توان سخنرانی فریبنده ای درباره ی غشای جلویی مغز ارائه کرد؟
و چرا پوشیدن لباس مشکی جلوی دوربین چندان هم فکر خوبی نیست؟
فصل اول
سخنرانی کردن روشی فوق العاده برای رساندن نظرات به گوش دیگران است و برای هر کسی هم قابل آموختن است.
تصور کنید قرار است روی سکوی بزرگی حاضر شوید و برای صدها نفر آدم، درباره پروژه ای خلاقانه سخنرانی کنید. شاید هم از تصورش دلشوره بگیرید. اما چرا؟
چون ما آدم ها، موجوداتی اجتماعی هستیم و وقتی دربرابر دیگران صحبت می کنیم، چیزی را در معرض خطر قرار می دهیم که خیلی برایمان عزیز است، یعنی آبرویمان.
ما برای بقا به دیگران وابسته ایم و حسابی روی احترام و حمایت دیگران سرمایه گذاری می کنیم. بنابراین بدیهی است که از بیان عقایدمان در برابر دیگران واهمه داشته باشیم. چون با این کار ممکن است محبوبیت خود را به خطر بیانداریم، مسخره شویم یا حتی بدتر از آن مورد بی توجهی قرار بگیریم.
اما نگران نباشید حتی اگر ترس تان از طرد شدن از اعتماد به نفس تان بیشتر است باز هم می توانید در حضور دیگران، حرف بزنید و اجازه دهید داستان تان را بشنود.
به عنوان مثال «مونیکا لوینسکی» را در نظر بگیرید. او در سال ۲۰۱۵ درباره ی احساس شرمساری از عموم و رنجی صحبت کرد، که پس از رابطه ی نامشروع با رئیس جمهور پیشین «بیل کلینتون» متحمل شده بود.
پیش از سخنرانی به شدت عصبی بود و می دانست میلیون ها نفر سخنرانی او را خواهند شنید و می ترسید خراب کند و آبرویش برود. اما در انتهای سخنرانی حاضرین به افتخارش برخواستند و کف زدند و در فضای آنلاین طیف گسترده ای از تحسین ها و تمجیدها به سمتش روانه شد.
نکته اخلاقی ماجرا این است که اجازه ندهید کمبود اعتماد به نفس، باعث شود نخواهید برای یک بار هم که شده سخنرانی در جمع را هم امتحان کنید. یادتان باشد این فرصتی فوق العاده است تا اندیشه های تان را به گوش جهانیان برسانید. حالا شاید این وسط لازم باشد خیلی چیزها را هم به خاطرش به خطر بیندازید. حقیقت آن است که سخنرانی کردن مهارتی است که هر کسی می تواند آن را یاد بگیرد.
به عنوان مثال در کنیا یک پسر 12 ساله به نام «ریچارد تورر» دستگاهی را طراحی کرد که نمی گذاشت شیرها گله ی گاوهایشان را از بین ببرند. او فهمیده بود که درندگان از نوری که در حرکت باشد می ترسند و شبکه ای از چراغ درست کرده بود که به توالی روشن و خاموش می شد، تا شیرها را بترساند. این وسیله فوق العاده به سرعت محبوب شد و از او دعوت کردند تا در «تب تاک» سخنرانی کند.
او خیلی خجالتی بود و دست و پا شکسته انگلیسی حرف میزد و به هیچ وجه برایش راحت نبود که با زبان انگلیسی روان و منسجم درباره طرز کار اختراعش صحبت کند. اما حتی او نیز تنها بعد از ۶ ماه آموزش توانست به کالیفرنیا بیاید و با سخنرانی فوق العاده داستان و شخصیت دلنشینش، همگان را مجذوب خود کند.
بنابراین شما هم از پس کمی شجاعت به خرج دادن بر می آیید.
اما چطور می توانید سخنرانی قابل قبولی ارائه کنید؟
قرار نیست «وینستون چرچیل» یا «نلسون ماندلا» باشید، قرار است خودتان باشید.
فصل دوم
با حضار ارتباط چشمی برقرار کنید و آسیب پذیری خود را در معرض دید شان قرار دهید تابه ش ما اعتماد کنند.
مخاطب هر سخنرانی با سخنرانی دیگر فرق دارد و شما هم هرگز یک سخنرانی را دوبار عین هم ارائه نمیکنید. با این حال چند تکنیک قوی وجود دارد که در هر نوع سخنرانی به شما کمک می کند.
یکی از راهها این است که مسئله را شخصی کنید. دلیل اهمیت این موضوع را هم خواهیم گفت.
اول از همه آن که انسان ها به گونهای تکامل یافته اند که در ذهنشان در برابر اطلاعاتی که درک شان از جهان را زیر سوال می برد، محافظت می کنند. در نتیجه اغلب مردم با ذهنی باز به استقبال نظرات افرادی که نمی شناسند نمی روند و کمی احتیاط به خرج می دهند.
فرض کنید در روز چندین لیوان قهوه می نوشید. اصلاً عاشق قهوه خوردن هستید اما استاد زیست شناسی دانشگاه همیشه درباره سرطان زا بودن قهوه موعظه سر می دهد.
آیا چیزی که به اختیار خودتان به آن معتاد شده اید را با اشتیاق فراوان کنار می گذارید؟ احتمالاً نه.
شما هم مثل اکثر مردم به اصل موضوع شک می کنید. به عبارت دیگر همان کاری را می کنید که بقیه می کنند. باور گمانی نسبت به هرگونه اطلاعاتی که جهان بینی شما را زیر سوال می برد و از عقاید خود دفاع می کنید.
بنابراین بایستی که در یک جایگاه سخنران، شنوندگان را خلع سلاح کنید تا ذهنشان پذیرای پیام شما باشد. اینجاست که شخصی کردن مسئله به کار می آید.
برقراری ارتباط چشمی و نشان دادن آسیب پذیری تان به شنوندگان دو روش موثر برای نفوذ به ذهن مخاطبان است. با این روش اگر آدم معتمدی باشید که مبنا را بر صداقت گذاشته، اکثر مردم تنها با نگاه کردن به چشمانتان میتوانند به حسن نیت شما پی ببرند. بنابراین مخاطبان از ارتباط چشمی با شما می فهمند که میتوانند به شما اعتماد کنند. اما رعایت اصل شکنندگی نیز در جلب اعتماد مخاطب اهمیت بسیاری دارد.
به عنوان مثال فرض کنید گاوچرانی هستید که به یک رستوران شلوغ وارد می شود. اگر می خواهید حسن نیت خود را به مشتریان ثابت کنید تا بدانند قصد ندارید سالن را به رگبار ببندید، باید بگذارید بفهمند مسلح نیستید. وقتی بفهمند دوست هستید و نه دشمن نفس راحتی خواهند کشید.
این موضوع درباره مخاطبان تان هم صادق است. اگر خودتان را هم خلع سلاح کنید و شکنندگی خود را به نمایش بگذارید آن ها هم سپر شان را پایین خواهند آورد. شاید بترسید از اینکه دیگران متوجه اضطراب شما شوند، مثلاً صورتتان تا بناگوش سرخ شود اما اتفاقا نشانه های این چنینی میتواند به نفع شما باشد و شکنندگی و آسیب پذیری شما را بدون هیچ زحمتی در برابر دیدگان همه بگذارند.
اما این تمام ماجرا نیست کارهای دیگری هم باید انجام دهید. هوشیاری نسبت به رفتارهای تان و توضیح خود در دستور کار قسمتهای بعدی برنامه های شما قرار دارد.
با ایمان قدم بردارید، چند نفر را از میان جمعیت پیدا کنید و به چشمان شان نگاه کنید سرتان را به نشانه احترام تکان دهید و لبخند بزنید. این گونه نصف راه را رفته اید.
فصل سوم
با این روش ۵ مرحله ای می توانید پیچیده ترین مفاهیم را توضیح دهید.
فرض کنید روانشناسی هستید که میخواهد درباره غشای جلوی مغز و شبیه ساز تجربی صحبت کند. این مفاهیم پیچیده و تخصصی را چطور می خواهید برای شنوندگان عام خود توضیح دهید؟
پاسخ ساده است با استفاده از روش پنج مرحله ای:
مرحله اول: نقطه شروع مناسب را کشف کنید. به هر حال شما که از میزان آگاهی شنوندگان نسبت به موضوع خبر ندارید و نمی دانید چه چیزی برایشان مهم است. بنابراین بهترین روش آن است که با چیزی شروع کنید که بدون شک به آنان ربط داشته باشد.
از آنجا که میدانید آمدهاند تا سخنرانی را بشنوند، پس می توانید با این جمله شروع کنید من ۲۰ دقیقه فرصت دارم اینجا حرف بزنم اما این در برابر دو میلیون سالی که زمان برد تا انسان به تکامل برسد هیچ است.
قدم بعدی قلقلک دادن کنجکاوی مخاطبان است. برخی در ذهن شان درباره چرایی و چگونگی ماجرا کنکاش کنند و می توانید بفهمید که این مرحله را درست پیش رفته اید.
برای اینکه آن ها را به این مرحله برسانید شاید بهتر باشد دریچه ای از دانش را به روی شان بگشاید و به آنان بگویید که حجم توده ی مغز انسان طی دو میلیون سال گذشته سه برابر شده است.
نکته سوم آن است که مفاهیم را یکی یکی مطرح کنید. فراموش نکنید اینکه همه چیز را پشت سر هم و بی وقفه بگویید اصلا فکر خوبی نیست، این کار مخاطبان تان را سردرگم میکند و در نتیجه حواس شان پرت می شود.
بنابراین قبل از هر چیز باید برایشان توضیح دهید که غشای جلوی مغز یکی از علت های رشد چشمگیر مغز است که پیش از این به آن اشاره کردید. مغز بزرگتر شد چون یک قسمت جدیدی به آن اضافه شد، سپس می توانید سراغ مفهوم دوم یعنی شبیه ساز تجربی بروید و با گفتن این مطلب آغاز کنید که غشای جلوی مغز اساساً یک شبیه ساز تجربی است چون به انسان این امکان را می دهد که اتفاقات را پیش از وقوع در ذهنش تجربه کند.
قدم بعدی اضافه کردن چاشنی تشبیه به صحبت های تان است. تشبیه بسیار موثر است چراکه از تصاویر و الگوهایی استفاده می کنید که مردم قبلاً با آن مواجه شده اند و به راحتی با آن ارتباط برقرار میکنند.
به عنوان مثال می توانید برای توضیح شبیه ساز تجربی بگویید، تقریباً مثل شبیه ساز پرواز است و به افراد اجازه می دهد مسائل را از قبل در ذهنشان بپرورانند و از ارتکاب به اشتباه در دنیای واقعی پرهیز کنند.
پنجمین و آخرین مرحله آن است که از مثال هایی استفاده کنید که به سخنرانی تان رنگ و بوی تازه می بخشد و آن را در اذهان حک می کند.
مثلاً می توانید بگویید کارخانه بستنی سازی «بن و جری» سراغ طعم تلفیقی پیاز و خردل برای بستنی هایش نرفت، چرا که به لطف شبیه ساز تجربی می دانست این طعم فروش نمی کند.
آنچه گفته شد اصول اولیه سخنرانی درباره موضوعی پیچیده بود. در ادامه می فهمید که آیا لازم است در کنار سخنرانی خود از تصاویر کمکی استفاده کنید یا خیر؟
فصل چهارم
اگر از تصاویر کمک می گیرید بهترین ها و گویا ترین ها را انتخاب کنید.
به لطف فناوری این امکان برای ما فراهم شده که واژه ها را با چیز های جذابی نظیر ویدئو، تصاویر، نمودارها یا هر چه که فکرش را بکنید بیاراییم.
مسئله اینجاست که هدف شما از حرف زدن ایجاد ارتباط با شنوندگان و جلب اعتماد آنان است تا با ذهن باز پذیرای نظرات شما باشند. شاید استفاده از ابزارهای دیداری این ارتباط را با اخلال ایجاد کند، بنابراین اگر قرار است درباره موضوعی کاملاً شخصی صحبت کنید بهتر است حواس مخاطبان تان را با اسلاید ها پرت نکنید. اما استفاده از برخی از ابزارهای کمکی در بسیاری از سخنرانی ها سودمند است به شرط این که کیفیت خوبی داشته باشد، مطالب گنگ را روشن کند و برای مخاطبان جالب باشد.
به هر حال در سخنرانی تصاویر نسبت به واژه ها در درجه دوم اهمیت قرار میگیرند و همواره باید برای توضیح چیزی به عرضه بیایند که واژه ها به تنهایی قادر به بیانش نیستند.
نمونه بارزش وقتی است که هنگام صحبت از یک هنرمند به اسلاید ها مراجعه میکنید اما برای توضیح کار دانشمندان و کاوشگران هم به همان راحتی می توان از ابزارهای دیداری استفاده کرد. وقتی مطمئن شدید اسلایدهایی که آماده کردهاید نکات مهم و با ارزشی را به نمایش می گذارد، باید از این بابت هم مطمئن شوید که دقیقاً با مفاهیمی که مطرح میکنید و توضیح می دهید منطبق باشد نه با هیچ چیز دیگری.
فرض کنید دارید درباره رنگ ها و نماد پذیری رنگ ها در نقاشی های «ونگوک» صحبت می کنید. اگر به قسمت کاربرد رنگ زرد لیمویی در نقاشی هایش رسیده اید حواستان باشد در اسلایدهای تان دقیقاً همان رنگ را نشان دهید نه زرد اخرایی یا متمایل به قرمز را، وگرنه مخاطبان تان را سردرگم می کنید.
به هر تصویری که رسیدید فقط درباره آن حرف بزنید و در آخر به چند نوع از زیبایی شناختی ابزارهای دیداری تان هم توجه کنید. منظور این است مخاطبان از دیدن آن ها لذت ببرند.
اگر از این بابت مطمئن هستید نترسید و خودتان را به تعداد کم محدود نکنید. مخصوصا اگر هنرمند هستید مخاطبان تان را با نمایش تصاویر زیبا خوشحال کنید، شاید حتی لازم نباشد که یک به یک درباره شان حرف بزنید و وقت زیادی صرف شان کنید. در حداقل یک سوم از پر بیننده ترین ویدیو های «تپ تاک» اصلاً از اسلاید استفاده نشده است.
فصل پنجم
اینکه می خواهید از متن استفاده کنید یا خیر بستگی به شخصیت شما دارد.
شیوه ی آدم ها در آماده شدن برای یک سخنرانی متفاوت است. شاید در مورد عده ای بهتر باشد با یک متن دقیق و از پیش نوشته شده روی سن حاضر شوند. در حالیکه عدهای وقتی فی البداهه سخنرانی میکنند در پوست خودشان نمی گنجند.
اصلاً بگذارید با بررسی مزایای آمادهکردن متن شروع کنیم:
اول از همه اینکه وقتی متن داشته باشید خیالتان راحت است آنچه که میخواهید بگویید را در چهارچوب زمانی مشخص شده می گنجانید. متن به افکارتان هم نظم می بخشد، چون وادارتان میکند طبق یک نقشه ی واضح و مشخص پیش بروید و هر چه می خواهید را به هر ترتیبی که دوست دارید بیان کنید.
متن همچنین این امکان را به شما می دهد که تجزیه و تحلیل کنید و ببینید که آیا راه های آسان تر و جذاب تری هم برای بیان اندیشه هایتان هم وجود دارد؟
در نهایت نوشتن متن به شما کمک می کند جزئیات غیرضروری را شناسایی و حذف کنید.
با این وجود سخنرانی بدون متن هم خوبی های خودش را دارد. وقتی متن دارید معمولاً مخاطبان می فهمند از روی متن حفظ شده سخنرانی می کنید چون شبیه حرف زدن معمولی نیست. سخنرانی کردن بدون برنامه ریزی قبلی پویا تر است و حال و هوای تازهای دارد. بنابراین اگر به موضوع تسلط کامل دارید شاید بد نباشد کلاً بی خیال نقشه راه شوید.
در نهایت باید گفت هر دو روش نقاط قوتی دارد و در اصل این خود شما هستید که باید ببینید با کدام روش احساس راحتی و اعتماد به نفس بیشتری دارید.
قبلا در گروه تد ۲ قانون وجود داشت نه میز خطابه و نه سخنرانی نوشته شده.
این قوانین به قوت خود باقی بود تا اینکه اولیای امور کم کم متوجه شدند، بهترین روش سخنرانی آن است که خود سخنران با آن احساس راحتی کند. اگر کسی به زور بخواهد از روشی استفاده کند که به نظرش غیر طبیعی است احتمالاً بازدهی چندان خوبی نخواهد داشت.
تد در سال ۲۰۱۰ وقتی از «دنیل کاندمند» برنده جایزه نوبل، برای ایراد سخنرانی دعوت کرد به این موضوع پی برد با وجود اینکه او پیشکسوت این کار بود، اما در طول تمام مراحل تمرین مدام مکث می کرد و با خودش کلنجار می رفت تا به یاد بیاورد چه می خواهد بگوید.
در نتیجه تد به «کاندمند» اجازه داد از یادداشت هایش استفاده کند و او نیز سخنرانی بینظیری را ارائه کرد. خوب حالا که متوجه شدید کدام روش با روحیه شما سازگار تر است؟
برای رفتن روی سن آماده اید؟
البته بعد از اینکه لباس مناسب پوشیدید که در قسمت بعدی به آن خواهیم پرداخت.
فصل ششم
به لباسی که میخواهید بپوشید فکر کنید اما ذهنتان راه خیلی درگیرش نکنید.
این موضوع برای بیشتر مردم پیش آمده که مشغول تماشای عکس ها و فیلم های قدیمی خودشان بوده اند، چه در جایگاه یک نوجوان سبک سر که در کنسرت مدرسه مشغول نواختن است چه به عنوان سخنران مهمان در یک کنفرانس که از دیدن لباس هایی که در آن مراسم تن شان بوده وحشت زده شده اند.
برای اینکه در مورد سخنرانی خود در تد هم چنین حسی نداشته باشید در اینجا به ذکر چند نکته درباره نحوه انتخاب مناسب ترین لباس می پردازیم:
از میزبان بپرسید که آیا قوانین خاصی برای نحوه پوشش در آن مراسم وجود دارد؟
اگر پاسخش مثبت بود و شما با موارد گفته شده مشکل چندانی نداشتید، طبق همان قوانین پیش بروید. حداقل با این روش می فهمید بقیه قرار است چه بپوشند و دیگر گاو پیشانی سفید نمی شوید.
این نکته خیلی مهم است چون مردم با ناخودآگاه شان دیگران را قضاوت می کنند. اگر با لباسی روی سکو بروید که از اساس با لباس حاضرین در سالن متفاوت باشد، ممکن است فکر کنند یا برای خوب به نظر رسیدن خودتان را به آب و آتش زده اید یا کلاً آدم لاابالی و بی قیدی هستید!
به عبارت دیگر پیش از آن که دهان خود را باز کنید شخصیت تان برای آن ها رو شده است.
موضوع دیگری که باید به آن توجه کنید آن است که مطمئن شوید آیا از سخنرانی تان فیلمبرداری می شود یا خیر؟
اگر می شود باید حواستان به چند نکته دیگر هم باشد:
اول اینکه یک دست سفید یا یک دست سیاه پوشیدن اصلاً فکر خوبی نیست، چون لباس سرتاپا یک رنگ روی صحنهای که دکورش رنگ های تندی دارد باعث می شود در فیلم یا شبیه یک گلوله نور آتشین به نظر برسید، که این طرف و آن طرف می رود یا یک سر بدون بدن.
نکته دوم هم در همین زمینه است از پوشیدن لباس هایی که نقش های ریز و متراکم دارد و ممکن است در فیلم، تصویر لرزان ایجاد کند بپرهیزید. به هر حال شما که نمی خواهید کسانی که در آینده آن فیلم را می بینند حواسشان پرت این تصاویر عجیب و غریب شود؟
اما این نکات هرچقدر هم که اهمیت داشته باشد، راحتی شما از همه چیز مهم تر است. بنابراین اگر از پوشیدن کت و شلوار و بستنکراوات احساس خفگی می کنید فراموشش کنید. حتی اگر قوانین پوششی مراسم این گونه حکم می کند یا حتی اگر به پوشیدن کت و شلوار عادت دارید و جین و تیشرت اعتماد به نفستان را نابود می کند پس فارغ از اینکه دیگران چه می پوشند، سراغ همان کت و شلوار خودتان بروید.
نکته مهم این است که لباسی بپوشید که مناسب شماست و با آن احساس راحتی می کنید.
به احتمال زیاد دوست ندارید اولین برداشت مخاطبان در مورد شما آدمی باشد با این صفات: شلخته، بی سلیقه، خسته کننده یا افراطی.
فصل هفتم
آدرنالین تان را هدایت کنید.
احتمالاً حتی از فکر روی سن رفتن هم آدرنالین در رگ هایتان می جهد. خوب است اما به حدش. اگر در جنگل و مدام در وحشت حمله درندگان زندگی می کردید آن موقع آدرنالین بهترین رفیق تان بود، چون به شما قدرت فرار کردن یا ایستادن و جنگیدن را می داد.
روی سن هم قضیه همین است. آدرنالین با تشویق شما کمک تان می کند بهترین خودتان باشید، اما اگر میزان آدرنالین ترشح شده از حد بگذرد و نتوانید آن را با حرکات فیزیکی بسوزانید، درون بدنتان تلنبار میشود و ماهیچه های تان به لرزه می افتد. اگر این اتفاق بیفتد راه های زیادی برای مقابله با ترس و عصبی شدن وجود دارد.
اول از همه اینکه هر ترسی علتی دارد و شما باید از آن به نفع خود استفاده کنید. به ترس تان صرفاً به چشم و انگیزه ای برای بیشتر تمرین کردن نگاه کنید. اگر از این زاویه ببینیدش اعتماد به نفس تان زیاد می شود و در نهایت به ترس خود غلبه می کنید.
دوم نفس کشیدن را فراموش نکنید نفس عمیق. چرا که اگر هوا را درون شکم تان بفرستید و آن را آرام آرام از طریق بازدم بیرون بدهید اکسیژن تمام بدنتان را فرا می گیرد و آرام می شوید.
خیلی ساده است کافی است سه یا چهار بار نفس عمیق بکشید تا از اضطراب تان کاسته شود.
یک روش ساده دیگر آب نوشیدن است. وقتی آدرنالین در عرض چند ثانیه درون بدنتان پخش می شود. رفتهرفته احساس می کنید آب بدن تان از دست رفته، دهانتان خشک شده و نمی توانید راحت صحبت کنید. بنابراین به بدنتان آب برسانید
و حرف آخر
سعی کنید از میان حضار یک یا دو چهره صمیمی را انتخاب کنید. این حرکت ساده به آرام شدن تان کمک می کند چون با آن افراد احساس نزدیکی می کنید. آن ها هم از این بابت خوشحال می شوند، در قبالش هم آرامش پیدا می کنید هم اعتماد به نفس.
خلاصه نهایی
ارائه سخنرانی درجه یک روش قطعی و مسلمی ندارد، اما ساز و برگ هایی وجود دارد که هر کسی می تواند با استفاده از آن عملکرد ها را بهتر کند. مبنای هنر سخنوری بر پایه این 3 اصل استوار است:
- ارتباط با مخاطبان تان
- غلبه بر اضطراب
- و انجام کارهایی که با آن احساس راحتی می کنید
توصیه عملی
وقتی سخنرانی می کنید یادتان باشد صدای تان را پیوسته تغییر دهید، احتمالاً هدف شما از سخنرانی کردن لالایی گفتن و خواب کردن مخاطبان تان نیست. اما اگر حواستان به اندازه کافی به شیوه حرف زدن تان نباشد این اتفاق دیر یا زود می افتد. تصور کنید خودتان در این شرایط هستید و از بخت بد گیر یک سخنران افتاده اید که شل حرف میزند و صدای یکنواختی دارد. برای اینکه همین بلا را سر شنوندگان تان نیاورید شیوه حرف زدن تان را عوض کنید، کار راحتی است و می توانید با تغییر صدا، لحن یا طنین گستره و معنای بیشتری به سخنان تان ببخشید.