از اخراج شدن تا تبدیل شدن به بزرگ ترین کارآفرین آمریکا، تاجر خودساخته است که در سطح جهان پرفروش بوده است. که با ترک تحصیل شروع شد و سپس نشر موسیقی خود را تاسیس کرد و چندین سال بعد، با یک قایق موتوری از اقیانوس آتلانتیک عبور کرد. در واقع، این مقاله دربارۀ این است که هوش، اراده و ذهنیت ماجراجو چه نقشی در ساخته شدن یکی از ثروتمندترین مردان زمین ایفا کردند. در ادامه همراه جاوید ایرانیان باشید تا درباره بزرگ ترین کارآفرین آمریکا صحبت کنیم
فصل اول
خانواده ی برانسون او را هل دادند که محدودیت هایش را امتحان کند. یک بار حتی تقریبا نزدیک بود باعث غرق شدنش شوند.
برانسون در سال 1950 در خانواده ای متولد شد که روحی آزاد داشتند و از همان کودکی ریچارد را هل دادند تا محدودیت
امکاناتش را امتحان کند.
هنوز فقط 11 سال داشت که مادرش او را با دوچرخه و بدون راهنمایی به دیدار اقوامی فرستاد که در 80 کیلومتری
آن ها زندگی می کردند. این کار برای این بود که استقامت و جهت یابی را یاد بگیرد.
وقتی برانسون فقط 4 سال داشت در یکی از تعطیلات خانوادگی که برای دو هفته به «دیون» رفته بودند، عمه اش با او شرط
بست که اگر کل تعطیلات را شنا کند ده شیلینگ به او بدهد. او به این چالش جواب مثبت داد و ساعت های متوالی در دریا
شنا کرد. متاسفانه وقتی روز آخر رسید، نمی توانست خودش را بالای امواج نگه دارد، اما این برایش پایان ماجرا نبود.
وقتی در مسیر دوازده ساعته ی بازگشت به خانه چشمش به رود خانه افتاد، از فرصت استفاده کرد و از پدرش خواست ماشین را نگه دارد. از ماشین بیرون پرید، لباس هایش را کند، به سمت ساحل رودخانه شتافت و همین که به لبه ی آب رسید داخل رودخانه پرید.
برانسون وقتی نتوانست در دانشگاه اعتبار آکادمیک به دست بیاورد، همراه همکلاسیش «جانی جیمز» مجله ی دانشجو را راه اندازی کرد.
یکی از بزرگ ترین دشواری هایی که برانسون و جانی با آن رو به رو بودند، پیدا کردن پول برای چاپ مجله ی دانشجو بود. برای افزایش فروش مجله، آن ها تصمیم گرفتند تبلیغی در کنار تبلیغ بانک معروف «لویدز»داشته باشند.
این استراتژی موفقیت آمیز بود و دیری نگذشت که اولین چک 250 پوندی خود را دریافت کردند. خیلی سریع ،کار کردن در مجله بر کار دانشگاه پیشی گرفت. علی رغم گرایش های سیاسی مجله، عنصر کلیدی دانشجو پرداختن به موسیقی بود.

فصل دوم
برانسون در فروش آثار موسیقی از طریق پست، فرصتی مشاهده کرد و به این ترتیب سفارش پستی «ویرجین» متولد شد.
برانسون به خاطر بینشی که از عرصه ی موسیقی داشت، دریافت که مردم خیلی نسبت به نشر آثار موسیقی هیجان زده هستند.
همچنین متوجه شد که پخش این آثار از طریق فروشگاه های موسیقی بی رقیب است. بنابراین در شماره ی آخر دانشجو،
برانسون تبلیغی برای سفارش پستی آثار موسیقی گذاشت و با این کار درخواست ها و پولی که به دست آوردند از آنچه قبلا
دیده بودند به مراتب بیشتر شد.
به این ترتیب بود که سفارش پستی ویرجین متولد شد. در دهه ی 70 سفارش پستی ویرجین شکوفا شد. در آن زمان فاجعه ای
که نامحتمل بود رخ داد. در ژانویه سال 1971 اداره ی پست اعتصاب کرده که به معنای این بود که مشتریان ویرجین
نمی توانستند برایشان چک بفرستند و سفارش های خود را دریافت کنند.

فصل سوم
فروشگاه های ویرجین ریکورد، خیلی معروف شدند. زیرا مشتریان در آنجا احساس آرامش و گرمی می کردند.
وقتی اعتصاب پست رخ داد، ویرجین برآن شد که فروشگاه آثار موسیقی خود را راه بیاندازد. مکانی که در آن هدف این نباشد
که مشتریان صرفا کالایی بخرند و بروند، بلکه مکانی گرم باشد که در آن بتوانند در مورد علایق خود تبادل دیدگاه داشته باشند.
اولین فروشگاه ویرجین موفقیت بزرگی به دست آورد. طوری که برانسون و شرکا تصمیم گرفتند فروشگاه های دیگری هم باز کنند.
در عین حال دست به سفارش پستی نزدند. آنها آماده بودند به محض اینکه اعتصاب پست پایان یافت، کار را از سر بگیرند.
تا کریسمس 1972 ویرجین 14 مغازه در تمام انگلستان باز کرد.

فصل چهارم
با تاسیس یک استودیو و برچسب موسیقی، ویرجین جایگاه خود را در صنعت موسیقی گسترش داد.
خیلی زود برانسون دریافت که اگر یک استودیو ضبط موسیقی و یک برند موسیقی راه بیاندازد، سود بیشتری به دست خواهد
آورد. همچنین متوجه شد که بیشتر استودیوها به شیوه ای خیلی رسمی کار می کنند. طبق زمانبندی های خیلی دقیق و با ابزار موسیقی خیلی کم.
این رسم برای فرهنگ پاپ و راک وحشی که شروعش به دهه ی 60 بر می گشت زیادی خشک بود. بنابراین
در سال 1971 در سن بیست و یک سالگی به فکر خرید خانه ای در «هومه» افتاد که بتواند آن را تبدیل به استودیوی ضبط
موسیقی کند. اما مسئله قیمت ملک بود . بانک بریتانیا بعد از بررسی ارقام فروش سفارش پستی ویرجین و فروشگاه ویرجین
ریکورد با مبلغ وام رهنی بیست هزار پوند موافقت کرد.
برانسون علاوه بر استودیو، برند موسیقی «ویرجین ریکورد» را هم تاسیس کرد. داشتن برندی واحد با گروه ویرجین به آن ها اجازه داد تا با هنرمندان خود قرارداد ببندند، به آن ها جایی برای ضبط بدهند و پولش را از آن ها بگیرند، آثار موسیقی خود را نشر و پخش کنند و از آن سود ببرند و صفحه های خود را از طریق فروشگاه های زنجیره ای خود تبلیغ کرده و به فروش برسانند و از سود فروش خرده فروشی هم بهره مند شوند. از اولین هنرمندی که با او قرارداد بستند «مایک اولفیلد» بود.

فصل پنجم
از ویرجین به خاطر تبلیغ آلبوم پیستول شکایت شد، اما دفاع هوشمندانه و بخت بلند نجاتشان داد.
در سال 1977 « مَک لارن» مدیر پیستول با ویرجین قرداد بست و ترانه ی ملکه به مناسبت بیست و پنجمین سالگرد تاج گذاری ملکه الیزابت را بیرون داد. درست زمانی که پیستول کنسرتی در مقابل مجلس عوام برگزار کرد که منجر به تبلیغات گسترده و دستگیری «مک لارن» شد ،
مدیر فروشگاه ناتینگهام بخاطر استفاده از واژه ای در ملاعام دستگیر شد و پلیس تهدید کرد که آلبوم را ممنوع می کند.
برانسون «جیمز کینسلی» زبان شناس را در جلسه ی دادگاه آورد. او توضیح داد واژه ای که مدیر فروشگاه
ناتینگهام در ملاعام استفاده کرده است به اسم مستعار کشیشان اشاره دارد. برانسون واقعا شانس آورد چون توانسته بود شاهدی پیدا کند که کشیش هم بود و پرونده بسته شد.
فصل ششم
برانسون بعد از مذاکراتی هوشمندانه، جزیره ی استوایی با ارزش سه میلیون پوند را فقط به قیمت صد و هشتاد هزار پوند خرید!
در سال 1978 برانسون در نیویورک بود چون می خواست نزدیک «جون» همسر آینده اش باشد. زیرا جون آن زمان در نیویورک و درحال جدایی از همسرش بود. بعد از اینکه طلاق قطعی شد، از برانسون پرسیدند که آیا اسم شرکتش را از روی جزایر ویرجین انتخاب کرده است؟
با اینکه این طور نبود به نظر بهترین راه فرار برای این زوج بود.
یک کارگزار املاک محلی آنها را به ویلایی در جزیره برد و هلکوپتری در اختیارشان قرار داد که در جزایر اطراف پرواز کنند.
مشاوره املاک، دورترین و زیباترین جزیره آنجا یعنی «نِکِر آیلند» را به آن ها نشان داد.
برانسون اول قصد خرید آنجا را نداشت اما قیمتش را پرسید. سه میلیون پوند مدهوش کننده!
او که چیزی برای از دست دادن نداشت، صد و پنجاه هزار پوند پیشنهاد کرد که باعث شد او و همسرش را از ویلا بیرون کنند.
وقتی به لندن برگشتند، فهمید که مالک جزیره ی نکل آیلند، لوردی انگلیسی است که باید سریع آن را می فروخت تا برای
ساختمان دیگری پول جور کند. هزینه ی آن ساختمان، دویست هزار پوند بود.
بنابراین برانسون پیشنهادش را تا صد و هفتاد و پنج هزار پوند بالا آورد و به طرزی باورنکردنی بر سر مبلغ صد و هشتاد هزار پوند توافق شد. برانسون از بستن چمدان برای تعطیلاتی رایگان سر از خرید جزیره ای به ازای فقط کسری از قیمت اولیه اش درآورد.
اما این خرید تنها پیامد سفر نبود. او اقدام بعدی اش را در جزیره ی ویرجین به انجام رساند. خطوط هواپیمایی ویرجین
وقتی پرواز برگشتش به پرتریکو لغو شد، هواپیمایی را به قیمت دو هزار دلار چارتر کرد و روی تخته سیاهی نوشت:
خطوط هوایی ویرجین، پرواز 39 دلاری به مقصد پرتریکو
فصل هفتم
با ورود لوح های فشرده و بستن قرداد با هنرمندان ناشناخته اما آینده دار باعث شد، ویرجین ریکورد به شدت موفق شود.
با اینکه با امضای قرارداد با پیستول و چند گروه تازه کار ، ویرجین به قلمرو موسیقیایی تازه ای وارد شده بود اما هنوز
سودده نبود. در سال 1980 ویرجین موزیک، نهصد هزار پوند ضرر داد اما برانسون همچنان با هنرمندان جدید قرارداد می بست.
مدیر مالی چهل درصد سهم خود را به برانسون فروخت و رفت و به این ترتیب باعث شد برانسون مالک 100% شرکتی شود که خیلی نزدیک به ورشکستگی بود.
اما برخلاف انتظار همه، لوح فشرده خیلی محبوب شد. به خاطر موفقیت آن، مردم شروع به خرید آلبوم ها بر روی لوح فشرده کردند. حتی با اینکه صفحه ی آن آلبوم ها را داشتند.
ویرجین توانست کاتالوگ های قبلیش را دوباره بر روی لوح فشرده بفروشد و لوح فشرده ی اولین آلبوم «مایک اولت فیلد»
بالاخص فروش خیلی خوبی داشت و بالانس حساب ویرجین را جبران کرد.
بعلاوه اعتماد برانسون به مشاور و دست راستش «سایمون راپر» بالاخره نتیجه داد. تقریبا تمام گروه هایی که سایمون آورده بود خیلی خیلی خوب فروختند. ویرجین برند مستقل بلامنازع شد و سودی که به دست آوردند، بیشتر از چیزی بود که انتظار
داشتند.
دو میلیون پوند سود در سال 1982 از پنجاه میلیون پوند فروش و سود یازده میلیون پوندی در سال 1983
فصل هشتم
ورود به صنعت خطوط هوایی تقریبا باعث ورشکستگی ویرجین شد، اما در نهایت برانسون خطوط هوایی ویرجین را از زمین بلند کرد.
برانسون که در سال های دهه ی 70 با اسم خطوط هوایی ویرجین بازی کرده بود از قبل، اشتیاق راه اندازی یک خط هوایی را داشت. بنابراین در سال 1984 وقتی وکیلی آمریکایی به نام «راندولف فیلد» تماس گرفت تا ببیند برانسون علاقه دارد خط هوایی بین قاره ای راه اندازی کند؟ آمادگی این چالش را داشت.
مدیر ارشدش با این ایده مخالف بود. اما برانسون تزلزل ناپذیر بود و گفت که اگر بتوانند فقط یک هواپیما برای یک سال اجاره کنند، میزان پولی که از دست خواهند داد محدود می باشد. اگر موفق نشدند از این پروژه کنار می کشند.
بعد از دو ماه مذاکره سخت با بوئینگ بالاخره این شرکت قبول کرد یک جامبو به برانسون اجاره دهد. اما باید مجوز پرواز
می گرفتند، برنامه ی زمانی مناسب می ریختند، تبلیغ می کردند و سیستم فروش بلیت ایجاد می کردند.
برای گرفتن مجوز باید یک پرواز آزمایشی در حضور یک مامور رسمی انجام می شد. در آن پرواز آزمایشی که به خاطر نبود مجوز بیمه نشده بود، هواپیما با یک دسته پرنده برخورد کرد. در نتیجه یکی از موتورها منفجر و پرواز آزمایشی قطع شد.
برانسون دوباره به دردسر افتاد. اولین پرواز واقعی باید دو روز دیگر انجام می شد اما هنوز مجوز نداشتند و یک موتور لازم داشتند که برایشان ششصد هزار پوند تمام می شد.
ویرجین داشت به آستانه ی ورشکستگی می رسید. برای فرار از این سرنوشت ، برانسون تمام پولی را که می توانست از فروشگاه های خارجیش جمع کرد. این پول برای اینکه خطوط هوایی ویرجین سرپا بماند، کافی بود و خیلی زود خط هوایی تحت رهبری برانسون که تازه 33 ساله شده بود، مشروعیت یافت و موفق شد.
علی رغم سختی های زیاد، برانسون توانست در دومین تلاشش رکورد زمانی عبور از آتلانتیک را با قایق از آن خود کند.
در سال 1984 «تد تولمن» به دنبال اسپانسری برای هزینه ی قایقش بود که داشت برای عبور از اقیانوس آتلانتیک می ساخت تا رکورد سرعت جدیدی ثبت کند و دوباره ربان آبی را از آن انگلستان کند.
برانسون مشتاق بود تا اسپانسر شود. می دانست که اگر در رکورد جهانی عبور از آتلانتیک نقش داشته باشد، توجه بسیاری را به خطوط هوایی خود جلب خواهد کرد.
همراه با «کِی بِلات» قایق ران دور دنیا که از قبل در تیم بود، تولمن و برانسون از نیویورک شروع کردند و به سمت انگلستان رفتند تا رکورد فعلی را بشکنند. این رکورد سه روز و ده ساعت و چهل دقیقه بود. اما بعد از سه روز در دریا و با نود و شش کیلومتر دیگر که هنوز پیش رو داشتند، دچار طوفان شدند.
دیواره ی قایق شکست و چالش جویان ویرجین به قعر دریا رفتند. سرنشینان با قایق نجات عقب نشستند و در نهایت یک کشتی
کروز نجاتشان داد. کِی و برانسون که مصمم بودند ربان آبی را برنده شوند، تصمیم گرفتند یک قایق با بدنه ی یکپارچه بسازند.
اسم آن را گذاشتند: «چالش جویان آتلانتیک ویرجین 2» که در سال 1986 نیویورک را ترک کرد تا تلاشی دوباره برای گرفتن جایزه کند. اما یک مصیبت دیگر رخ داد!
فیلترهای پمپ سوخت مسدود و موتور خفه شد. برانسون که مثل همیشه زیرک و حیله گر بود توانست با انگلستان تماس بگیرد و با افراد مرتبط صحبت کند. به یک هواپیمای نیروی هوایی سلطنتی اجازه داده شد، فیلترهای جدید را بردارد و آن ها را روی عرشه بیاندازد. با فیلترهای جدید می توانستند موتورها را راه بیاندازند و سفرشان را در سه روز و هشت ساعت و سی و یک دقیقه تمام کنند و رکورد جدیدی برای سفری چهار هزار و هشتصد کیلومتری ثبت کنند.
فصل نهم
در زمان جنگ کویت، برانسون کمک های انسان دوستانه به اردن فرستاد و بعد گروگان های انگلیسی را از بغداد نجات داد.
در سال 1990، صدام حسین به کویت حمله کرد. این حرکت باعث رکودی جهانی و دو برابر شدن قیمت سوخت هواپیما از
بشکه ای هفتاد و پنج سنت به یک و پنجاه صدم دلار شد.
بیش از صد و پنجاه هزار پناهنده از عراق به اردن فرار کرده بودند و نه پتو داشتند و نه آب. با اینکه صلیب سرخ کار توزیع آب را شروع کرده بود، دولت اردن هنوز حدود صد هزار پتو لازم داشت تا جلوی فاجعه را بگیرد. برانسون و کارمندانش سعی کردند شیوه ی پیداکردن لوجستیک و بعد رساندن صد هزار پتو را به اردن بررسی کنند.
برای حل مسئله ارسال محموله به اردن، برانسون و کارکنانش تصمیم گرفتند صندلی های بوئینگ 747 را بردارند و در هواپیما چهل هزار تخته پتو، مواد دارویی و برنج بار بزنند.
همچنین در راه برگشت به انگلستان شهروندان انگلیسی را که در اردن گیر افتاده بودند، همراه بیاورند.
اما هنوز تعدادی شهروند انگلیسی در بغداد گرفتار بودند که الان دیگر گروگان گرفته شده بودند. برانسون از دوستی خود با شاه اردن استفاده کرد. این بار قضیه مذاکره با صدام حسین بود. در ازای دارو صدام باید تمام بچه ها، زنان و مردان بیمار را تحویل دهد. بنابراین در روز بیست و سوم اکتبر، برانسون و خدمه ی داوطلب ویرجین به بغداد رفتند و با یک هواپیمای مسافری وارد خطرناک ترین حریم هوایی دنیا شدند!
صحیح و سالم رسیدند و اجازه پیدا کردند هر چه گروگان می توانستند با خود ببرند. اما مجبور شدند مردم را در فرودگاهی که چند هفته ی بعد با خاک یکسان شد جا بگذارند.
فصل دهم
خطوط هوایی بریتیش ایرلاین برای رقابت با خطوط هوایی ویرجین دست به حیله ای کثیف زد اما در نهایت مجبور به عقب نشینی و عذرخواهی شد.
در سال 1990، صدام حسین به کویت حمله کرد. این حرکت باعث رکودی جهانی و دو برابر شدن قیمت سوخت هواپیما از
بشکه ای هفتاد و پنج سنت به یک و پنجاه صدم دلار شد.
بیش از صد و پنجاه هزار پناهنده از عراق به اردن فرار کرده بودند و نه پتو داشتند و نه آب. با اینکه صلیب سرخ کار توزیع آب را شروع کرده بود، دولت اردن هنوز حدود صد هزار پتو لازم داشت تا جلوی فاجعه را بگیرد. برانسون و کارمندانش سعی کردند شیوه ی پیداکردن لوجستیک و بعد رساندن صد هزار پتو را به اردن بررسی کنند.
در دهه 90 برانسون به موفقیتی بی رغیب رسیده بود اما موفقیتش در صنعت هواپیمایی چندان خوشایند خطوط هوایی بریتش
ایرلاین، خط هوایی قدیمی و سنتی انگلستان نبود و برای همین کمپین های متعددی را شروع کرد تا برانسون را از میدان به در کنند.
حتی گروهی درست کردند که تنها هدفش این بود که شرکت برانسون را تضعیف و خراب کند.
بریتش ایرلاین نه تنها با مشتریان ویرجین تماس گرفت و به آن ها پروازهای ارزان تری پیشنهاد کرد. با این ادعا که پروازهای ویرجین فراتر از ظرفیت رزرو شده اند یا کنسل شده اند، بلکه پایگاه داده های ویرجین را هک کردند و به اطلاعات رزرو آن ها دسترسی پیدا کردند.
بعلاوه با چند کارآگاه خصوصی و نماینده ی روابط عمومی قرارداد بستند تا درباره ی برانسون، خانواده و شرکتش تحقیق کنند تا تصویرشان را خراب کنند. حتی با این اطلاعات و شهادت چندین کارمند بریتیش، مقامات رسمی مسئول نظارت بر رقابت سالم خطوط هواپیمایی، حاضر نشدند این کمپین حیله گرانه را تایید کنند.
تصمیم گرفتند ادعای برانسون را بی اساس بخوانند تا اینکه به برانسون و تیمش اطلاعاتی داده شد که در آن تمام کارها و
مکالمات بین مقامات ارشد بریتیش گزارش شده بود. در واقع نشان می داد مدیر ارشد این شرکت تصمیم گرفته بود اعتبار
ویرجین را از بین ببرد. دیگر برانسون و وکیل هایش آن قدر مطمئن بودند که بریتیش را به دادگاه بکشند.
بریتیش وقتی دید برانسون چنین مدرکی در دست دارد، ناگهان تغییر استراتژی داد. از انکار دست برداشت و به مصالحه روی آورد. بالاترین جریمه ی غیرقابل اعتراض برای بریتیش تعیین شد. پرداخت پانصد هزار پوند به برانسون و صد و ده هزار پوند به ویرجین آتلانتیک به عنوان خسارت برای تهمت به فرد و شرکت. بعلاوه باید در انزار عموم عذرخواهی و به گناه خود اعتراف می کردند