فهرست مطالب
زمان مطالعه 20 دقیقه
فصل اول
برای رسیدن به اهداف تان باید هر آنچه را که می خواهید دقیق بنویسید.
بسیاری از مردم تنها ایده های کلی راجع به چیزهایی که واقعا می خواهند در سر دارند. آرزوی پول زیاد و کار خوب دارند. به دنبال کسی هستند که عاشقش شوند و یا شانس این را داشته باشند که به نقاط مختلف سفرهای هیجان انگیزی داشته باشند.
شما هم شاید مشابه همین آرزوها را داشته باشید. اما اگر قصد دارید آن ها را به واقعیت تبدیل کنید باید صریح و دقیق باشید.
پس به جای اینکه بگویید: من پول می خواهم باید بگویید من پول کافی برای باز کردن یک رستوران می خواهم. حالا اگر
موضوع عشق بود، باید دقیق بدانید چه نوع عشقی می خواهید. باید مشخص کنید مثلا طرف بامزه باشد یا مهربان باشد و یا
با اینکه شما بچه نمی خواهید مشکلی نداشته باشد.
این که بتوان انقدر دقیق بود، شاید به نظر افراطی برسد اما اگر شما می خواهید به اهداف تان برسید و از مسیر این اهداف
تغییر جهت هم ندهید، باید مشخص کنید که دقیقا به دنبال چه هستید و چه چیزی می خواهید؟
وقتی در مورد اهداف با خودتان به توافق رسیدید، آن ها را روی کاغذ بیاورید. چه بسیار داستان های موفقیت آمیزی در مورد قدرت نوشتن آمال و آرزوها وجود دارد که در این مقاله به برخی از آن ها اشاره خواهیم کرد.
«جیم کری» بازیگر مشهور سینمای هالیوود داستان معروفی دارد. او زمانی که هنوز مشهور نشده بود یک چک ده میلیون دلاری برای خودش نوشت. او مطمئن بود چرا که سال ها بعد برای هر فیلمی که بازی می کرد، ده میلیون دلار دستمزد می گرفت.
مثال دیگر «لوهولتز» بازیکن فوتبال آمریکایی است که نه یکی بلکه 107 هدف متفاوت در زندگی خود داشت. هولتز همه ی این 107 هدف را روی کاغذ نوشت. او این کار را در سال 1966 و زمانی که بیکار بود انجام داد. او در آن زمان 28 سال سن داشت.
یکی از اهدافی که هولتز روی کاغذ آورده بود، دیدار با رئیس جمهور ایالت متحده، هدایت یک تیم به عنوان مربی و البته یک
ضربه ی مستقیم به هدف در گلف بود.
جالب اینجاست که حالا و پس از پنجاه سال هولتز تقریبا به همه ی اهداف خود رسیده است. شما می توانید در وب سایت هولتز
تصاویر او را در حالی ببینید که با رئیس جمهور آمریکا و پاپ دست می دهد. او در این عکس ها مربی تیم فوتبال نوتردام بود.
با همین تیم قهرمان ملی مسابقات سال 1988 شد و به عنوان قهرمان گلف نه تنها با یک ضربه توپ را به چاله ی گلف انداخت بلکه پا را از این هم فراتر گذاشت و با یک ضربه توپ را به دو چاله انداخت!
وقتی شما برای خودتان اهداف مشخصی را تعیین می کنید، دیگر هیچ محدودیتی برای تحقق آن ها نخواهید داشت. اما در هر
حال شما شاهد برخی شک و تردیدها خواهید بود که در این مرحله مداد و کاغذ بهترین راه برای عبور از این تردیدهاست.
شما می توانید با آماده نمودن ذهن خود، فرصت ها را شناسایی کرده و برای رسیدن به اهداف تان از آن استفاده کنید.
یک مثال آشنا برای شما می زنم. تصور کنید مادرتان به شما خبر می دهد که یک ماشین جدید فرض کنید تویوتای نقره ای
خریده است. خبری که شما را به شدت غافل گیر می کند. چون شما تا آن موقع اصلا اسم این ماشین را هم نشنیده بودید.
روز بعد شما هرجا که قدم می گذارید این ماشین را آن هم با رنگ نقره ای می بینید، خب! چطور چنین چیزی ممکن است؟
به این پدیده جادوی فیلترینگ مغز می گویند. نام دیگر آن راس یا سیستم فعال سازی شبکه ای است. سیستم راس چیزی
است که باعث شکل دادن یا جلب کردن توجه شما می شود و قادر خواهد بود به شما درمورد مسئله یا چیزی تذکر داده یا
باعث بی اعتنایی شما به آن مسئله ی خاص شود.
پدر و مادرهایی که تازه صاحب فرزند شده اند، با سیستم راس به خوبی آشنا هستند. چرا که همین سیستم به آن ها اجازه
می دهد در هر شرایطی حتی سر و صدا، ترافیک و یا تلویزیون به خوبی به خواب بروند. اما با کوچک ترین صدا از طرف نوزادشان مثل برق از خواب بپرند. این همان سیستم راس است که به مغز آن ها اجازه می دهد برای نیاز کودک خود به راحتی از خواب بیدار شوند، چون این نیاز کودک است که در مغز آن ها به عنوان اولویت ثبت شده است.
این دقیقا همان مکانیزمی است که در هنگام صدا زدن نام شما در یک جمع شلوغ عمل می کند. با وجود شلوغی جمعیت و انواع موسیقی و همچنین همهمه، وقتی شما نام خود را می شنوید گوش هایتان تیز شده و توجه شما به گفت و گویی که نام شما در آن برده شده جلب می شود. در صورتی که آن گفت و گو چند ثانیه قبل صدای پس زمینه بود.
از این گذشته سیستم راس به شما در رسیدن به اهداف تان کمک می کند. وقتی شما اهداف خود را به صورت دقیق روی کاغذ می آورید، مغزتان را به صورت ناخودآگاه برای رسیدن به آن اهداف خاص آماده می کنید.
پس از اینکه شما هدف های تان را روی کاغذ می نویسید، سیستم فیلترینگ راس به طور دائمی به دنبال اطلاعات یا پیام های
مرتبط با اهداف شماست تا با یافتن آن اهداف شما را برای رسیدن به آن ها کمک کند. حالا اگر هدف شما درآوردن پول کافی برای بازکردن یک رستوران باشد، گوش و ذهن شما در هر جمعی به دنبال شنیدن خبر یا صدایی درمورد سرمایه گذاری برای تاسیس یک رستوران خواهد بود.
چیزی که شما تا پیش از این اصلا به آن توجه نمی کردید.
در ادامه ی مقاله ما به شما یاد می دهیم که چطور با ترس ها و نگرانی هایی که شما را ازدرک صحیح رویاهای تان باز می دارند مقابله کنید

فصل دوم
نوشتن ترس ها و نگرانی ها روی کاغذ راه مناسبی برای اذعان به آن ها و همچنین شکستن طلسم آن هاست.
سیستم راس مثال بسیار خوبی از فعالیت های ناخودآگاه ذهن برای درک و رسیدن به رویاهاست. اما ما در خود ترس های
ناخودآگاهی داریم که اغلب به اهداف ما گره خورده و مانند یک مانع بر سر راه تحقق آن ها قرار گرفته اند. اما با نوشتن این ترس ها روی کاغذ شما می توانید چیزی را که بر راه تان سد شده شناخته و بر آن چیره شوید.
برای نویسندگان تازه کار و مشتاق، بزرگ ترین مانع برای پیشرفت اولیه بیشتر ترس در مورد عدم استقبال از سوی ناشران است.
به خاطر همین ترس، چنین نویسندگانی آثار و کتاب های خود را برای تعداد اندکی از ناشران ارسال می کنند و وقتی دو یا سه
ناشر کتابشان را بر می گردانند، به کلی ناامید می شوند. این جاست که آن ها فورا احساس می کنند به اندازه ی کافی خوب
نیستند و باید رویای نویسنده شدن را کنار بگذرانند.
اگر آن ها پیش تر ترس خود از رد شدن توسط دیگران را می نوشتند، احتمالا با چنین احساسی روبه رو نمی شدند. اگر آن ها
چنین تجربه ای داشتند، یقینا می دانستند که دست رد دو یا سه ناشر همه ی ماجرا نیست.
چنین نویسندگانی باید بدانند که چه نویسندگان مطرح و پرفروشی چون «جی کی رولینگ» و فردریک فورسیس ده ها بار چنین نامه های ناامید کننده ای از ناشران مختلف دریافت کرده اند، اما نهایتا موفق شده اند.
البته احساس تایید نشدن و انتقاد تنها مختص نویسندگان نیست. تعداد زیادی از ما احتمالا با چنین ترسی مواجه بوده ایم و
همین احساس باعث شده تا درمرحله اولیه ایده و آرزوهای بی شماری را کنار بگذاریم.
وقتی یک ترس انکار شده و به آن اعتراف نمی شود مثل یک دومل چرکین باقی مانده و بعد می گندد. این دومل مانند طلسمی
عمل می کند که شما را از هر گونه نوآوری یا داشتن اعتماد به نفس باز می دارد و اجازه نمی دهد دیگر به دنبال رسیدن به
ایده های خود حرکت کنید.
نوشتن درمورد ترس ها این طلسم را باطل می کند اما باز هم شما باید با دقت و به اندازه ی کافی در مورد ترس هایتان آگاهی داشته باشید تا آن ها روی شما تسلط پیدا نکنند. اگر شما چنین باشید، خواهید فهمید که چطور به خوبی ترس های خود و علل آن ها را شناخته و شروع به بازنمودن قفل هایی می کنید که روی توانمندی های تان زده شده است.
در ادامه ی مقاله ما به تکنیک های دیگری که به شناخت و غلبه بر چنین نگرانی هایی کمک می کنند خواهیم پرداخت.

فصل سوم
از تکنیک نوشتن سریع برای غلبه بر محدودیت های ذهنی استفاده کنید.
وقتی شما ترس های تان را شناختید، می توانید برای مواجه با آن ها و همه ی حاشیه های این ترس ها و نگرانی ها دست به کار شوید. یکی از بهترین روش ها برای خلاص شدن از شر این نگرانی ها و ترس ها بیان آن ها در روشی به نام تکنیک نوشتن سریع است.
اما ضروری است که روشی مناسب برای رسیدن به نقاط عمیق و حساس مغزتان را به خوبی فرابگیرید. همان طور که از اسمش پیداست، تکنیک نوشتن سریع شامل نوشتن تند و بدون وقفه عنوان راهی برای شکستن سد مشکلات و همچنین نگرانی ها، خشم ها و کلا همه ی محدودیت ها و معضلات ذهنی و روحی است.
در این تکنیک شما هیچگاه نباید متوقف شوید و به چیزی که در ستون قبلی نوشته اید نگاه بیاندازید، تنها باید بنویسید. اولین
جمله ی شما احتمالا باید این باشد: من نمی دانم چه چیزی باید بنویسم و گمان می کنم که این روش کلا احمقانه است.
اما چند جمله که بنویسید کم کم دیگر هر آنچه را که در ذهن و قلب دارید به روی کاغذ خواهید آورد. تکنیک نوشتن سریع
بسیار شبیه به یک سنت قدیمی یهودی است. در این سنت شما دائما در مورد احساسات خود صحبت کرده و تلاش می کنید
با این کار خشم و ناراحتی را از خودتان دور کنید.
حتی شاید این روش با انتقاد تند وگزنده نیز شروع شود. اما در پایان شما شاهد از میان رفتن احساسات منفی تان خواهید بود
و چه بسا در ادامه وضعیت بهتر شده و نهایتا به یافتن یک راه حل برای مشکل شما ختم شود. همین اتفاق نیز در تکنیک نوشتن سریع رخ می دهد. پس از نوشتن چند صفحه ی کوتاه و آزاد کردن همه ی احساسات منفی و انباشته شده، این راه حل ها هستند که یک به یک خود را به شما نشان می دهند.
یکی از افراد نویسنده به نام «نان» به شدت نگران مراجعه و بازدید رئیسش از محل کارش بود. مراجعه ی رئیس به او و گوش دادن به حرف هایش در مورد مسائل کاری برای او به شدت استرس زا بود. او می ترسید نتواند از پس این سوالات برآید. این موضوع طبیعتا باعث نگرانی و استرس شدید می شود. اما نان شروع به استفاده از روش تکنیک نوشتن سریع کرد. او ابتدا نوشت من باور ندارم که چنین اتفاقی پس از این همه تجربه ای که من کسب کرده ام، برای من رخ بدهد.
او همینطور نوشت و نوشت تا اینکه در پایان او سه صفحه ی کامل از مثال هایی داشت که نشان می دادند او چقدر برای کمپانی که در آن کار می کند، مهم است و چطور همکاری او در این شرکت می تواند به موفقیت های مالی آن کمک کند.
حالا که ما ابزارهایی داریم که به وسیله ی آن ها محدودیت ها و موانع ذهنی خود را پشت سر بگذاریم، اجازه دهید به این
نکته بپردازیم که چگونه می توانیم تمرکز خود را حفظ نماییم.
فصل چهارم
این که زندگی چه چیزی به سوی شما پرتاب می کند، مهم نیست. اگر یاد بگیرید که انعطاف پذیر باشید، می
توانید به اهداف تان برسید.
شاید این موضوع به نظر شما چندان ملموس نباشد. اما واقعیت این است که اگر می خواهید به اهداف خود برسید باید انعطاف
پذیر باشید. فرض کنید رسیدن به یک هدف مثل راندن یک هواپیما به سوی مقصد است، آمارها نشان می دهند که 90% از
زمان ها برای یک هواپیما صرف مراقبت از یک هوای بد و یا قرار نگرفتن در مسیر هواپیماهای دیگر می شود. اما هیچکدام از این مسائل گمراه کننده خلبان را از هدف اصلی خود یعنی رسیدن به مقصد و تمرکز روی هدف بازنمی دارد.
هدف همانی است که بود،اما به منظور انجام یک پرواز ایمن آن ها باید انعطاف لازم را داشته باشند. شما نیز برای رسیدن به
اهداف خود باید فلسفه ی مشابهی را به کارگیرید.
به این صورت که زندگی وقتی به صورت ناگهانی، مسئله ای را به سمت شما پرتاب می کند تا شما را گمراه نماید، شما باید در مسیر اصلی باقیمانده و به هدف نهایی خود تمرکز کنید.
حالا فکر کنید هدف شما پیدا کردن یک آپارتمان جدید است. اول از همه بودجه ی خود را مشخص کرده و ویژگی آپارتمانی را که مدنظرتان است روی کاغذ بیاورید. مثل دوخوابه بودن، باغچه داشتن و یا مسافت خانه با مراکز خرید. در این مورد اگر به دقت شروع به نوشتن خواسته های خود بکنید در مرحله ی اول به راحتی خانه هایی را که دو خوابه نیستند یا باغچه ندارند و به مراکز خرید نزدیک نیستند، از لیست حذف می کنید.
حالا فرض کنید آپارتمانی پیدا کرده اید که همه ی ویژگی های موردنظر شما را داراست. اما یک موضوع ناخواسته وجود دارد که شما نداشتید. خانه نزدیک ریل راه آهن است. این که آپارتمان موردنظر شما نزدیک ریل راه آهن است باعث قیمت ارزان آن شده و قطار هم تنها روزی دوبار از کنار خانه عبور می کند. اما شما همه ی این ویژگی های خوب را به کنار گذاشته و به تنها موضوع منفی که خود ریل راه آهن است توجه می کنید. حالا امکان دارد شما این تک موضوع منفی را نیز برای خودتان حل کنید اما از حرف مردم نگرانی داشته باشید.
این نقطه همانجایی است که شما باید از قطار همیشگی افکار خود پایین آمده و به فکر کردن درمورد افکار و رویاهای افراد دیگر پایان دهید.
پس خود را به ترس های فرضی نبازید و به اینکه دیگران چه فکری می کنند، اهمیتی ندهید. اگر اینگونه نباشید فرصتی که برای لذت بردن از زندگی به شما روی آورده است از دست خواهید داد
فصل پنجم
آغاز روند تطبیق اهداف کوچک با یک هدف بزرگ تر، عالی ترین انگیزه است.
تقریبا غیر ممکن است که شما بتوانید جلوی خودتان را بگیرید و بیش از یک سیب زمینی سرخ شده نخورید. حتی اگر آن ها
خیلی هم عالی نباشند، پس از اینکه یکی خوردید وسوسه می شوید تا یکی دیگر بخورید و این همان لحظه ای است که شما
به اهداف تان رسیده اید.
یکی از بهترین انگیزه ها برای رسیدن به اهداف تان میل به اولین آن هاست. از نتایج روحی این رخداد موفقیت آمیز نیز
می توانید به عنوان انگیزه ای برای رسیدن به اهداف دیگر استفاده کنید. بهترین راه برد برای رسیدن به نتیجه شروع، با هدف
های کوچک و باز کردن مسیر برای رسیدن به اهداف بزرگ تر است. فرض کنید اگر قصد دارید عرض کانال انگلیس را شنا کنید، ابتدا با شنا در چند رودخانه و دریاچه ی کوچک شروع می کنید تا تمرین کرده باشید و سپس با افزایش توان و اعتماد به نفس خود به اصل هدف برسید.
بهترین قسمت ماجرا این است که این اهداف کوچک و بزرگ لزوما نباید به هم ربطی داشته باشند. نکته ی مهم اینجاست که
رسیدن به یک هدف و کامل کردن آن به عنوان یک انگیزه ی روحی برای رسیدن به اهداف بعدی و البته بزرگ تر مورد استفاده قرار گیرد، حتی اگر هیچ ارتباطی با یکدیگر نداشته باشند.
«ادنا» یکی دیگر از نویسندگان است که در تلویزیون یک نفر را دید که یک وسیله ی تک چرخ را می راند. این جا بود که تصمیم گرفت او هم هر طور شده این وسیله را براند. او با انگیزه ی کافی آنقدر تمرین کرد که با تمرکز روی هدف اصلی، توانست بالاخره این وسیله را براند و با آن به مدرسه برود. انجام این ماموریت روشن ترین نشانه از این نکته بود که او اگر مصمم باشد می تواند از عهده ی هرکاری برآید.
انجام همین یک کار باعث شد تا او زمینه ی روحی انجام کارهای دیگر را به دست آورده و حتی کارهای سخت تر مثل یادگرفتن زبان فرانسوی را نیز انجام دهد.
یکی دیگر از راه های افزایش رسیدن به اهداف تطبیق آرزوها با یک هدف بزرگ تر است. حتی اگر این هدف مستقیما به تحقق مسائل شخصی مربوط نباشد. این به معنای تغییر اهداف نیست، اما تطبیق اهداف شخصی با مسائل کلان تر می تواند شما را در موقعیتی قرار دهد که نسبت به منفعت جامعه یا اجتماع خود نیز اهمیت قائل شوید.
به عنوان مثال شما چاپ یک رمان را به عنوان یک هدف برای خود در نظر می گیرد. حالا به جای اینکه چاپ رمان را به عنوان هدف اصلی در نظر داشته باشید، به این فکر کنید که سهمی از فواید مالی این اتفاق را به یک موسسه خیریه تقدیم کنید. با حفظ روحیه ی نوع دوستی می توانید همیشه یک انگیزه قوی در کنار خود داشته باشید. چرا که اکنون دیگر تنها این شما
نخواهید بود که با کنار گذاشتن برنامه ها و اهداف خود ضرر خواهید کرد و افراد دیگری نیز با شما چنین ضربه ای را متحمل خواهند شد.
فصل ششم
آب و آتش قدرت های اولیه ای هستند که می توانند به نفع شما وارد عمل شوند.
بشر مدت ها پیش از اینکه قلم و کاغذ اختراع شود، از آب و آتش برای اجرای سنت ها و آئین های خود استفاده می کرده است و این دو عنصر، همچنان قدرت های اولیه و مهمی هستند که می توانند به ما برای رسیدن به اهدافمان کمک کنند.
آب یک عنصر خاص، قدرتمند و منبع اصلی قدرت نوآورانه است. «جولیان جایلنس» روانشناسی تاثیرگذار بود که می گفت: ما قادریم بیشتر اکتشافات خود را در رخت خواب، حمام یا درون اتوبوس ثبت کنیم. از این سه مکان جایلنس نام حمام را به عنوان یک عنصر قدرتمند معرفی می کند.
شاید یکی از علل اصلی قدرت حمام و آب، بخاطر مسائل مذهبی، شعر، افسانه ها و آثار هنری باشد که در طول اعصار و قرون در مورد مزیت و برتری آب به وجود آمده اند.
شاید خیلی اتفاقی نباشد که ارشمیدوس در حمام به کشف مهم خود دست یافت، که نهایتا به قانون او معرف شد. وقتی او وارد
آب شد، متوجه شد که آب بالاتر آمده است و بلافاصله فهمید که از این طریق می تواند میزان وزن اجسام و اشیا را به خوبی
تشخیص دهد.
همانطور که آب قادر است بدن را تمیز کند، روح و روان را نیز شست و شو می دهد. روح و روانی که قادر است نوآوری انسان را ارتقا بخشد.
از سوی دیگر آتش از قدیم در مراسم مختلف برای قدرت بخشیدن به انسان استفاده می شده است. به همین خاطر قبایل سرخ
پوست آمریکا از دوران باستان از آتش به عنوان منبع الهام و قدرت شان در طول نسل های متفاوت استفاده کرده اند.
در ابتدای سال نو، سرخ پوستان تیرهایی از جنس چوب و پر می ساختند و هر کدام از این تیرها به عنوان یک هدف خاص برای سال جدید در نظر گرفته می شد. آن ها سپس هر کدام از این تیرها که نماینده ی یک هدف خاص بود را آتش می زدند تا آن را به طبیعت و جهان تقدیم کرده باشند. این یک رسم جذاب بود که آن ها برای پاک و قدرتمند کردن آرزوهای شان از آن استفاده می کردند تا این آرزوها را به واقعیت تبدیل کند.
شما هم می توانید همین روش را به کار گیرید. یعنی سه هدف که قصد رسیدن به آن ها را دارید و سه چیزی را که می خواهید از آن ها دوری کنید، روی کاغذ بیاورید، سپس یک نقطه ی ایمن یافته و کاغذ را به آتش بسپارید تا با نیت قدرتمند به رسیدن به آرزوی خود فکر کنید.
با مجموعه ی ابزاری که در این مقاله دیدید قادر خواهید بود تمام آرزوها و اهداف خود را به یقین و واقعیت تبدیل کنید. پس
هیچ آرزویی آنقدر بزرگ نیست که شما نتوانید به آن دست پیدا کنید، اما باید نگرش صحیح و درستی داشته باشید.
اغلب این ترس و نگرانی است که جلوی رسیدن ما به آنچه را که می خواهیم می گیرد. اما این موضوع می تواند با نوشتن برطرف شود. در حقیقت نوشتن ترس ها، نگرانی ها و آرزوها به عنوان کلیدی برای قفل ضمیرناخودآگاه ما محسوب می شود و ما را به سوی مسیر درست رهنمون می کند.
همین عمل نوشتن به عنوان یک عنصر قدرتمند شناخته می شود که قادر است همچون آهن ربایی همه ی آنچه را که در
زندگی به دنبال آن هستیم به سوی ما بکشاند.