آیین دوستیابی راهنمای ارزشمند کمک به خود که در سال 1936 نگاشته شده، چند اصل اساسی را معرفی میکند که در ادامه به آن می پردازیم پس با جاوید ایرانیان همراه باشید.
فصل اول
اگر می خواهید یک تاثیر اولیه و خوب از خود به جای بگذارید، لبخند بزنید.
این حرکات و اعمال ماست که به دیگران نشان می دهد، درباره آنان چه فکر میکنیم. بنابراین وقتی با شخصی جدید ملاقات میکنیم، راحت ترین راه برای گفتن اینکه از شما خوشم می آید و از ملاقات با شما بسیار خوشبخت هستم، لبخند زدن است. ما انسان ها کشته مرده کسانی هستیم که به ما لبخند میزنند. اگر شخص جدیدی را ملاقات کرده و ببینیم که لبخند می زند به صورت خودکار ترغیب می شویم که ما نیز او را دوست داشته باشیم. به عنوان مثال لبخند یک کودک بلافاصله باعث میشود احساس صمیمیت و خوشحالی کنیم، همانطور که دیدن سگی که از خوشحالی دیدن ما، دیوانه وار دمش را تکان می دهد ما را خوشحال می کند. اگر می خواهید در نگاه اول فردی دوست داشتنی به نظر برسید، اولین کاری که باید انجام دهید این است که به دیگران نشان دهید که چقدر از بودن در کنار آنها خوشحال هستید. اگر از دیدن کسی خوشحال باشید او نیز از دیدن شما خوشحال خواهد شد.
روانشناسان همچنین اثرات جانبی بیش از حد لبخند زدن را نیز کشف کرده اند. به نظر میرسد که رابطه بین احساسات مثبت و لبخند زدن یک رابطه ی یک طرفه نیست. درست همانطور که احساسات مثبت بی اختیار لبخند را بر لبان ما جاری می کند، لبخند زدن آگاهانه نیز میتواند به احساسات مثبت منجر شود. این یعنی ما با لبخند زدن نه تنها باعث شادتر شدن دیگران بلکه باعث شادتر شدن خود نیز می شویم. از این رو میتوان گفت در حالی که لبخند زدن هیچ هزینه ای ندارد باعث شادی فراوان در هر دو طرف می شود.
آیین دوستیابی
فصل دوم
اگر می خواهید دیگران دوستتان داشته باشند از آن ها انتقاد نکنید.
انتقاد کردن از مردم و نشان دادن اشتباهات شان آن ها را به تغییر دادن رفتارشان تشویق نمی کند و قطعاً به آنها کمک نمی کند تا چیزی یاد بگیرند، این بدین خاطر است که مردم در درجه اول احساسی رفتار می کنند و نه منطقی. حتی زمانی که انتقاد موجه به نظر میرسد معمولاً آن تأثیر مطلوب را به جای نخواهد گذاشت. شخصی که از او انتقاد می کنید واقعاً به آنچه می گوید گوش نخواهد داد، زیرا احساس میکند مورد حمله قرار گرفته و واکنش طبیعی او خواهد بود که بلا فاصله با مقابله به مثل از خود دفاع کند. انتقاد کردن شاید بتواند احساسات منفی شما را تخلیه کند اما در بلند مدت تنها باعث میشود دیگران کمتر شما را دوست داشته باشند. بسیاری از افراد معروف عملا خود را عادت دادهاند تا هرگز صراحتاً دیگران را مورد انتقاد قرار ندهند.
به عنوان مثال «بنجامین فرانکلین» مدعی بود که راز موفقیتش این است که از هیچ کسی بد نمی گوید. «آبراهام لینکلن» نیز این نکته را آموخته بود. او عادت داشت رقبای خود را در معرض عموم به باد انتقاد بگیرد، تا اینکه یک روز انتقاد او، وی را به یک دوئل کشاند. از آن لحظه به بعد او از اینکه صراحتا دیگران را نقد کند دست برداشت. مشهور است که او در طول جنگ داخلی به کسانی که با تندی درباره جنوبی ها صحبت می کردند می گفت: از آن ها انتقاد نکنید. اگر ما نیز در شرایط آن ها بودیم مثل آنان رفتار می کردیم. انتقاد کردن از دیگران کار ساده ای است اما درک آنها و بخشیدن اشتباهات و نواقص شان است که شخصیتی خاص و بزرگ می طلبد. اگر می خواهید دیگران دوستتان داشته باشند سعی کنید علت رفتار آن ها را درک کنید نواقص شان را بپذیرید و عادت کنید که هرگز با صراحت از آن ها انتقاد نکنید. زیرا این انتقاد تنها باعث آسیب دیدن خودتان خواهد شد. هر احمقی می تواند انتقاد و شکایت کرده و دیگران را محکوم کند و بیشتر احمق ها این کار را انجام می دهند. اما فهمیده و بخشنده بودن است که شخصیت و خویشتن داری می خواهد.
آیین دوستیابی
فصل سوم
اگر میخواهید دیگران با کمال میل شما را مورد لطف خود قرار دهند دائما قدردانی خود را به آن ها نشان دهید.
چطور میتوانید کاری کنید که دیگران در حق شما محبت کنند؟
باید مطمئن شوید که میخواهند چنین کاری را انجام دهند و این چطور ممکن است؟
باید با یک جایزه ساده به طرف مقابل تان انگیزه بدهید یعنی با قدردانی صادقانه.
یکی از قویترین محرک های رفتار انسانی میل به مورد تقدیر قرار گرفتن از طرف دیگران است. همه ما دوست داریم مورد تحسین قرار گرفته و بشنویم که دیگران عملکردمان را تایید می کنند. حتی برخی از مردم ادعا میکنند که تمدن در اصل، بر مبنای میل انسان به تقدیر شدن بنا شده است. میل به تایید و ستایش ما را به بالا رفتن بلندترین قله ها، نوشتن رمان و تاسیس شرکت های میلیون دلاری وا میدارد.
بنابراین چه چیزی میتوانیم از این واقعیت بیاموزیم؟
امکان مورد ستایش قرار گرفتن به عنوان یک پاداش انگیزهای بسیار قوی تر از تهدید به مجازات و یا داشتن یک شغل بد است. برای اینکه کسی بخواهد در حق شما لطفی انجام دهد باید شما را شخصی قدرشناس بداند نه کسی که سریع به سراغ انتقاد کردن می رود. برای نشان دادن قدردانی خود و تبدیل کرد خودتان به کسی که مردم از کار کردن با او لذت می برند، از عبارات ساده ای چون متشکرم یا متآسفم استفاده کنید و ستایش کردن را بیاموزید. مردم را با چاپلوسی های متظاهرانه و مصنوعی به رگبار نبندید وگر نه متوجه خواهند شد و راه به جایی نخواهید برد. قدردانی شما باید صادقانه باشد. برای رسیدن به این صداقت، داشتن یک ذهنیت درست ضروری است. سعی کنید همچون «رالف والدو امرسون» بیاندیشید که می گفت: هر شخصی را دیدم از برخی جهات از من برتر بود. بنابراین همواره چیزی برای یاد گرفتن از دیگران و قدردانی کردن از آنها وجود داشت. اگر دیگران را جدی بگیرید و با احترام با آن ها برخورد کنید، خواهید دید که ارزش قائل شدن برای کار آن ها و نشان دادن قدردانی صادقانه کار آسانی است و آن ها نیز متقابلا شما را دوست خواهند داشت و از کار کردن با شما لذت خواهند برد.
آیین دوستیابی
فصل چهارم
اگر می خواهید خودتان جذاب و گیرا باشید به دیگران علاقه نشان بدهید.
همه ما یک شنونده ی خوب را دوست داریم، مخصوصا وقتی آن شخص ما را به صحبت کردن درباره خودمان تشویق می کند. همه انسان ها به طور فطری به خودشان علاقمند هستند و از این رو همواره از دیدن شخصی که او نیز در این علاقه با ما شریک است خوشحال می شویم. بنابراین اگر می خواهید دوست داشتنی و جذاب به نظر برسید صحبت نکنید، بلکه گوش دهید. از دیگران درباره خودشان بپرسید و تشویق شان کنید که هر چقدر دوست دارند صحبت کنند. تنها راز جذاب بودن این است که به دیگران علاقه مند باشید.
گوش دادن واقعی یعنی تمام توجه خود را به طرف مقابل تان معطوف کنید، آگاهانه تلاش کنید تا نشان دهید واقعا به دانستن تمام چیزهایی که می خواهند بگویند علاقهمند هستید. صحبت آنها را قطع نکنید و نگذارید که حواسشان پرت شود. «زیگموند فروید» به خاطر مهارت های شنیداری اش مشهور بود. او برای اینکه به دیگران نشان دهد حرف هایشان چقدر برای وی جالب است، سر آمد بود و دیگران نیز متقابلاً برای صحبت کردن با او کاملا احساس راحتی می کردند و حتی خصوصی ترین احساسات و تجربیات خود را با او درمیان می گذاشتند.
در مقابل صحبت بیش از اندازه در مورد خودتان، شنونده خوبی نبودن و دائما در میان صحبت دیگران پریدن باعث می شود مردم بلافاصله از شما بیزار شوند. اگر فقط درباره خودتان حرف بزنید مشخص می شود که انسان خودخواهی هستید و تنها به خودتان اهمیت می دهید. این باعث می شود برای دیگران یک شخص کاملا ناخوشایند باشید. بنابراین برای دوست داشتنی تر بودن سعی کنید شنونده ی خوبی باشید و دیگران را به صحبت کردن مخصوصاً درباره خودشان تشویق کنید. تعداد دوستانی که می توانید در عرض دو ماه با علاقه داشتن به دیگران پیدا کنید بیشتر از تعداد دوستانی است که در عرض دو سال با تلاش برای علاقه مند کردن دیگران به خود خواهید یافت.
فصل پنجم
با صحبت کردن درباره چیزهایی که برای دیگران مهم است قدردانی خود را به آنها نشان بدهید.
مردم صحبت کردن با شنوندگان خوب را دوست دارند، اما از صحبت کردن با کسانی که درباره چیزهای مورد علاقه آن ها مانند شغل یا سرگرمی هایشان اطلاعات دارند حتی لذت بیشتری می برند. همه از صحبت کردن درباره چیزهایی که برای شان مهم است لذت می برند. بنابراین طبیعتا از افرادی که علایق مشترکی با آنها دارند خوششان می آید. به عنوان مثال «تئودور روزولت» را در نظر بگیرید. او هر گاه می خواست شخصی را برای بار اول ملاقات کند خود را با مطالعه درباره علایق آن شخص کاملاً برای آن ملاقات آماده میکرد. او دریافته بود که توانایی صحبت کردن درباره چیزهایی که دیگران بیش از هر چیز دیگری ارج می دهند، لطف و تایید آن ها را به همراه خواهد داشت. قطعاً یک موضوع وجود دارد که همه افراد به آن علاقه مند هستند و آن خودشان است. همه افراد احساس می کنند ارزشمند و جذاب هستند و خوشحال می شوند دیگران نیز این باور را تایید کنند.
سخن «بنجامین دیزرائیلی» قطعاً درست بود: با مردم درباره خودشان صحبت کنید و آن ها ساعت ها گوش خواهند داد. هرگاه شخصی را ملاقات می کنید چیزی تحسین برانگیز در او پیدا کنید و با او درباره آن حرف بزنید. فرقی نمی کند چه کسی را ملاقات می کنید، همواره می توانید چیزی برای تحسین کردن در او پیدا کنید. به عنوان مثال «دیل کارنگی» یکبار برای خوشحال کردن کارگر خدماتی اش به او گفت: کاش من موهای تو را داشتم. راحت ترین راه برای اینکه قدردانی از دیگران را بیاموزیم، این است که قاعده طلایی را به یاد داشته باشیم و با دیگران همان طوری رفتار کنیم که دوست داریم با ما رفتار کنند.
فصل ششم
ما از کسانی که قدردانی شان را نشان داده و چیزهایی از ما مثلاً اسم مان را به خاطر می سپارند، خوشمان می آید.
سگ ها چطور می توانند تنها در عرض چند ثانیه ملاقات با مردم، محبت آن ها را به خود جذب کنند؟ پاسخ ساده است، با علاقه بی قید و شرط. یک سگ همیشه به شما علاقه دارد و مشتاقانه علاقه خود را بروز می دهد. مردم به این رفتار پاسخ میدهند، زیرا وقتی کسی به ما محبت نشان می دهد آن را درک کرده و به آن ارج می نهیم. وقتی کسی به ما محبت نشان می دهد عزت نفس ما بالا رفته و خوشحال می شویم. بنابراین درسی که میتوانیم در روابط روزمره های خود به کار ببندیم چیست؟ اگر می خواهید نظر مساعد دیگران را جلب کنید، قدردانی خود را به طور کامل نشان داده و در این کار جدیت و اشتیاق به خرج دهید. نشان دهید که به آن ها و به چیزی که می خواهند بگویند علاقه مند هستید و سعی کنید چیزهایی را که به شما می گویند به خاطر بسپارید.
در عمل این بدان معناست که همواره باید با روی خوش با دیگران برخورد کنیم. شنونده خوبی باشیم و مطمئن شویم جزئیات شخصی مانند نام و تاریخ تولد را به یاد می سپاریم. این کار مستلزم کمی تلاش است. به عنوان مثال ممکن است لازم باشد بعد از ملاقات با یک شخص یادداشتبرداری کنید، اما در بلند مدت نتیجه آن را احساس خواهید کرد. ساده ترین راه برای ایجاد محبت به خاطر سپردن و استفاده مکرر از نامه شخص مقابل است، زیرا همه دوست دارند نام خودشان را بشنوند. هرگاه شخص جدیدی را ملاقات می کنید نام او را به خاطر بسپارید و سعی کنید در حین صحبت از نام او استفاده کنید. طرف مقابل نیز بلافاصله از شما خوشش خواهد آمد.
« تئودور روزولت» در میان تمام کارکنانش محبوب بود، زیرا عادت داشتند با صدا کردن نام شان با آن ها سلام و احوالپرسی کند. او همچنین برای شنیدن صحبت های آن ها وقت می گذاشت و تلاش می کرد صحبت های آنان را به خاطر بسپارد. او با این کار محبت و قدردانی را به دیگران نشان می داد و در مقابل قدردانی و محبت بسیار بیشتری نیز دریافت میکرد.
فصل هفتم
از بحث کردن و مجادله اجتناب کنید، هیچکس در مجادله برنده نمیشود.
به این سوال فکر کنید، فایده بحث کردن با دیگران چیست؟ در ۹۰ درصد مواقع بعد از تمام شدن بحث، هر دو طرف حتی بیش از پیش بر موضع خود پافشاری می کنند. از این بحث ها هیچ نتیجه ای نمی توان گرفت. مهم نیست نتیجه چه باشد، رقیب شما با شما به توافق نخواهد رسید بلکه تنها از شما و استدلال های تان آزرده خواهد شد. بنابراین تنها راه حل این است که از همان ابتدا از چنین بحث هایی اجتناب کنید. وقتی با خلاف نظر خود مواجه می شوید در بیشتر مواقع هیچ نیازی به بحث و استدلال نیست همین که به دیگران اجازه میدهید دیدگاههایتان را به چالش بکشند و ایدههای خود را به آن ها تحمیل نمی کنید ارزشمند است. از آنها به خاطره مشارکت شان سپاسگزار باشید و به جای اینکه به صورت خودکار در جهت دفاع از دیدگاه های خود به بحث بپردازید، درباره استدلال آن ها فکر کنید. اگر دو نفر همواره و در مورد همه چیز تفاوت داشته باشند و یکی از آن ها غیره ضروری و بی فایده است، با این وجود اگر دو نفر همواره در حال بحث و مشاجره با یکدیگر نیز باشند هیچ گفت و گوی راستینی نمیتواند بین آن ها شکل بگیرد.
بنابراین از مجادله کردن بپرهیزید، اما زمانی که چارهای وجود ندارد و ناگزیر به بحث کردن هستید احساسات خود را در آن دخالت ندهید. در آغاز هر دو طرف باید از هم فاصله بگیرند، در خلوت خود درباره موضوع فکر کنند و تنها زمانی که واکنش احساسی اولیه از بین رفت باید با یکدیگر روبهرو شوند.
فصل هشتم
هرگز به دیگران نگویید اشتباه می کنند این کار فقط باعث میشود از شما آزرده شوند.
هرگاه که به کسی می گویید اشتباه می کند در واقع به او گفتهاید، که من باهوش تر از تو هستم. این یک جمله ی مستقیم است و عزت نفس طرف مقابل و احساسات او را جریحهدار می کند و او نیز درصدد انتقام بر خواهد آمد. به طور کلی هر وقت می خواهید مخالفت خود با نظرات یک شخص را نشان دهید، هرگز با عبارتهای قاطعی چون معلوم که، مسلماً و عباراتی شبیه به این سخن نگویید. زیرا گفتن آن ها بدین معنی است که من باهوش تر از تو هستم .حتی اگر مطمئن هستید که از طرف مقابل باهوش تر هستید هرگز صراحتاً این ذهنیت را بروز ندهید. برای اینکه طرف مقابل را به ارزیابی مجدد دیدگاهش وادار کنید، فروتن و خالی از تعصب باشید. زیرا تأثیر بسیار بیشتری خواهد داشت.
به عنوان مثال بگویید نظر من چیز دیگری بود اما شاید اشتباه میکردم، من اشتباه میکردم پس بیا یک بار دیگر با هم قضیه را مرور کنیم. اگر مخالفت خود را به این شکل بیان کنید احتمال اینکه طرف مقابل قبل از شنیدن حرف های شما ناراحت شده یا از شما برنجد بسیار کاهش می یابد. یک رویکرد ملایم به همراه کمی شانس به سرعت، مخالفان را به متحد تبدیل خواهد کرد و به شما این امکان را خواهد داد تا نظر آن ها را تغییر دهید. «بنجامین فرانکلین» عادت کرده بود که هیچ گاه صراحتا با دیگران مخالفت نکند. وقتی با دیگران صحبت می کرد اصطلاحات مشخصی را از دایره لغات خود کنار می گذاشت. اصطلاحاتی چون قطعا و بدون شک .او احساس می کرد این اصطلاحات بیش از حد سفت و سخت بوده و یک طرز فکر انعطاف ناپذیر را منعطف میکنند. او به جای این اصطلاحات از عبارت های فکر میکنم و تصور میکنم استفاده میکرد.
فصل نهم
هر گاه اشتباه می کنید بلافاصله و به وضوح به آن اقرار کنید.
همه ما اشتباه می کنیم، هرگاه اشتباهی مرتکب شدید و کسی خواست شما را به خاطر آن سرزنش کند راه ساده ای برای پیش دستی کردن به او وجود دارد. سریعاً و به وضوح به اشتباه خود اقرار کنید، این کار می تواند اثری غیر منتظره داشته باشد. درست چند ثانیه پیش طرف مقابل قصد داشت با انتقاد کردن از شما عزت نفس خود را تقویت کند اما وقتی شما به اشتباه خود اقرار کردید موقعیت کاملاً دگرگون شد. اگر طرف مقابل هنوز هم می خواهد احساس مهم بودن کند، باید سخاوتمند بوده و شما را ببخشد.
«کارنگی» یکبار وقتی پلیس او را به خاطر پوزه بند نزدن به سگش در هنگام پیاده روی گرفته بود، این موقعیت را تجربه کرد. قبل از اینکه افسر پلیس شروع به حرف زدن کند «کارنگی» مراتب تاسف عمیق خود را ابراز کرد و پذیرفت که اشتباهش غیرقابل قبول بوده است. طبیعتا افسر پلیس میتوانست بسیار نکته سنج و عیب جو باشد، اما به لطف این اعتراف پیش دستانه به گناه، افسر پلیس عکس این واکنش را نشان داد. او عذرخواهی «کارنگی» را پذیرفت و بدون جریمه کردن او را رها کرد. این رویکرد یک اثر جانبی بسیار مثبت دیگری هم دارد. اینکه در حضور دیگران از خود انتقاد کنید بسیار خوشایند تر از این است که مجبور باشید انتقادات دیگران را بشنوید. انتقاد از خود در حضور دیگران همچنین باعث میشود دیگران شما را بیشتر قبول داشته باشند و هر کسی می تواند در مواجهه با انتقادات از خود دفاع کنند اما با صراحت به ضعف ها و نواقص خود اعتراف کردن است که شخصیتی برتر می خواهد.
فصل دهم
برای نافذ و تاثیرگذار بودن کاری کنید که مردم تا جایی که ممکن است بگویند بله.
اگر می خواهید کسی را متقاعد کنید که نظرش را تغییر بدهید، هرگز اجازه ندهید تا متوجه شود چنین قصدی دارید. هیچ کس دوست ندارد مجبور شود عقیده خود را تغییر دهد، از این رو باید به صورت غیرمستقیم آن ها را به این کار ترغیب کنید. پیش از هرچیز تلاش کنید که با رفتار خوب، مودب و صبور بودن نظر مساعد طرف مقابل را جلب کنید. اگر تهاجمی و پرخاشگرانه رفتار کنید، طرف مقابل از شنیدن دست خواهد کشید و احساس خواهد کرد که باید مقابله به مثل کرده و از خود دفاع کند. برای اجتناب از این موقعیت همواره بر علایق مشترک تاکید کنید و نشان دهید که شما و طرف مقابل تان اهداف یکسان دارید. پیش از مطمئن شدن از اینکه طرف مقابل باور دارد اهداف شما با او مشترک است، دیدگاههای خود را بروز ندهید.
به محض اینکه طرف مقابل اهداف شما را همگرا تشخیص داد، موثرترین راه برای ترغیب کردن او به دیدگاه های تان این است که کاری کنید که در بیشتر مواقع با شما موافق باشد. گفت وگوی خود را به وسیله پرسیدن سوال های کوچک فراوان از طرف مقابل بسازید. سوال هایی که تنها با بله می توان به آنها پاسخ داد. منطقی ساده، پشت این رویکرد وجود دارد که به روش سقراطی نیز معروف است. هر چه در طول یک مباحثه بله های بیشتری دریافت کنید، احتمال اینکه در هنگام آشکار کردن مواضع واقعی تان در پایان بحث نیز بله بشنوید به مراتب بیشتر خواهد بود. با استفاده از روش سقراطی حتی می توانید مردم را به موافقت با دیدگاه هایی وا دارید که چند لحظه پیش به شدت با آن مخالف بوده اند. پس با لبخند زدن، شنیدن و نشان دادن قدردانی تان به دیگران اطمینان داشته باشید، که دیگران دوستتان خواهند داشت. این کارها باعث خواهد شد که آن ها تمایل بیشتری به شنیدن حرف های تان داشته و در حق شما لطف کنند.